عجب کشکی سابیدم همش دوغ پتی بود

این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که چیزی خلاف انتظار شما اتفاق می افتد و در واقع انتظار آن عمل یا حرف را ندارید.

به طور مثال پدری از فرزندش درخواست کاری را می کند و پسر در کمال قباحت می گوید نمی توانم.

اینجاست که پدر می گوید: عجب کشکی سابیدم،همش دوغ پتی بود.

در رابطه با خود معنای ضرب المثل:

سابیدن کشک که خود مشخص است که کشک را با آب درون تغارچه ای می ریزند و با حرکات چرخشی دست آن را می سابند تا آب درون تغارچه تیره می شود.

واژه ی پتی به معنای خالی،تهی،برهنه و لخت و … است و در هر جایی معنای مختلف خودش را که همه البته در یکسو است می گیرد مانند واژه ی پاپتی که به کار می بریم و معنای آن همان پابرهنه است.

حال شخصیت اول ضرب المثل کشکی را با هزار زحمت سابیده و در انتها می بیند که تماما دوغ خالی است و هیچ گونه روغنی ندارد و در واقع نشان از نامرغوبیت کشک است و اینجاست می فهمد سرش کلاه رفته.

ضرب المثل به گونه ی دیگری هم به کار می رود و آن صورت دوم این است:

عجب کشکی سابیدم

همش نرمه قروته

قروت همان کشک به زبان محلی است و اینجا مراد از نرمه قروت همان تکه های کوچک کشک و در واقع وجود ناخالصی است.

مثل همان فرزندی که سال ها زحمتش را بکشی و در نهایت ببینی حاصل زحماتت به بیراهه کشیده شده یا به تو توجهی ندارد.