آلابست/ در طول تاریخ واحدهای نظامی در سراسر دنیا از ویژگیها و مشخصههای مشابه و تقریبا یکسانی برخوردار بوده اند. در این گزارش، اما به چند نمونه از واحدهای نظامی میپردازیم که در مواردی با نمونههای معمول تفاوتهای قابل تاملی داشته اند.
غولهای پوتسدام
غولهای پوتسدام در واقع پیاده نظام پروسی هنگ شماره ۶ بودند که سربازان آن قدی بلندتر از حد معمول داشتند. انگیزه تشکیل این هنگ در سال ۱۶۷۵ به تمایل ارتش کشورهای مختلف به استخدام افراد تنومند و قوی هیکل برمیگشت. در اوایل قرن هجدهم، فردریک اول، پادشاه آلمان کنونی که بسیار علاقمند به ارتش بود، تلاش کرد تا بلندترین افراد را در اروپا جمع کند و در یک گروه نخبه با نام مستعار “غولهای پوتسدام” گرد هم آورد. بعضی از اعضای این هنگ هفت فوت (بیش از دو متر) قد داشتند و گفته میشود یکی از اعضای سوئدی این هنگ هشت و نیم فوت (۲ متر و ۴۰ سانتی متر) قد داشت.
پادشاه فردریک دائماً در جستجوی غولهای بالقوه برای پوتسدام بود و حاضر بود برای بدست آوردن آنها هر کاری کند. او ثروت زیادی را صرف استخدام افراد تنومند و خرید سربازان بلند قامت از جاهای دیگر کرد. وی در یک تلاش عجیب و غریب برای به خدمت گرفتن نیروهای جدید، حتی این سربازان خود را مجبور به ازدواج و بچه دار شدن با زنان قد بلند کرد.
پس از مرگ پادشاه فردریک در سال ۱۷۴۰ پسرش این هنگ را منحل کرد و با استفاده از بودجه آن، چهار هنگ دیگر متشکل از سربازان معمول را ایجاد کرد.
وایکینگ برزرکر
برزرکر یا خرسینه پوش، جنگاورانی بودند که طبق اسناد تاریخی پیش از جنگ خود را غرق خشم و کینه میکردند و همواره تن پوشی از پوست خرس بر تن میکردند تا بدین وسیله دشمنان خود را دچار رعب و وحشت کنند. آنها در هنگام جنگ دست به قتل، تجاوز و غارت بی ملاحظهای زده تا حدی که گفته میشود در هنگام جنگ بی شباهت به حیوانات وحشی نبودند.
مهارت این افراد در جنگاوری باعث شد تا آنها به عنوان سرباز و محافظان سلطنتی بسیار مورد توجه قرار گیرند، هر چند وایکینگها از آنها هراس و البته نفرت داشتند. آنها در هنگام خشم گاهی به دوستان خود حمله میکردند و اگر این خشم در زمانی غیر از جنگ رخ میداد با تجاوز و قتل متحدان خود، روحیه خونخواهی خود را التیام میبخشیدند.
۱۰ هزار جاودانه
از ترسناکترین و مشهورترین ارتشهای دوران باستان، از یک نیروی جنگی ۱۰ هزار نفری میتوان نام برد که با امپراتوری هخامنشی ایران در ارتباط بودند. در شرح وقایع نگاری یونانی هرودوت در مورد حمله پارسیان به یونان نام آنها ذکر میشود، جایی که از این گروه به عنوان “بهترین، با شکوهترین و مجهزترین” سربازان تحت فرماندهی پادشاه خشایارشا یاد شده است. به گفته هرودوت، لقب جاودانه “Immortals” به این دلیل بوجود آمده است که این واحد همیشه به همان تعداد نیرو داشته است. اگر حتی یک نفر از جاودانگان در جنگ بیمار شده یا میمرد، بلافاصله فردی جایگزین وی میشد تا قدرت این واحد هرگز بیشتر یا کمتر از ۱۰ هزار نفر نباشد.
فقط کسانی که از نژاد پارسی بودند اجازه خدمت در این واحد را داشتند. آنها به جواهرات و طلا آراسته شده تا جایگاه والای خود را به رخ بکشند. این ۱۰ هزار نفر در درجه اول به عنوان محافظ شخصی شاه خدمت میکردند، اما در زمان جنگ نیز به میدان میرفتند. مشهورترین اقدام آنها در جریان پیروزی ایرانیان در نبرد ترموپیل در سال ۴۸۰ قبل از میلاد بود، وقتی راهی مسدود شده را پشت سر گذاشتند و از عقب به یونانیان تحت هدایت اسپارت حمله کردند.
ارتش ارواح
در تابستان سال ۱۹۴۴، ارتش آمریکا گروه ویژهای از هنرمندان، طراحان و کارشناسان جلوههای صوتی را برای یک کار به خصوص، اما غیرمعمول گرد هم آورد: ساخت ارتش ارواح. این گروه ویژه با الهام از ترفندی که در ابتدا توسط نیروهای انگلیسی در آفریقای شمالی استفاده شد، از جلوههای صوتی و دیگر ابراز استفاده کردند تا آلمانیها را در مورد اندازه و مکان واقعی نیروهای متفقین فریب دهند.
این واحد در بیش از ۲۰ مأموریت شرکت کرد، که در بسیاری از آنها در مقیاسی متناسب با یک فیلم هالیوودی از ابزارهای فریب دشمن استفاده شد. نقاشان و تصویرگران یونیفرمهای جعلی و وسایل نقلیه ساختگی را طراحی کردند. مهندسان صدا، ترافیک رادیویی جعلی را پخش کرده و با کمک جلوههای صوتی انفجار ساختگی ایجاد میکردند و گروهی نیز اطلاعات نادرست را منتشر میکردند به این امید که توسط جاسوسان نازی مورد استفاده قرار گیرد.
سربازان نپالی
تاریخچه گورخاها به سال ۱۸۱۴ برمی گردد، زمانی که نیروهای استعمارگر انگلیس در طول جنگ با نپال به شهر گورخا در نپال رسیدند. جنگجویان “گورخا” به طرز قابل توجهی پیش افتادند، تلفات سنگینی به انگلیسها وارد کردند و سرانجام آنها را وادار به پذیرش پیمان صلح کردند. انگلیس که تحت تأثیر سرسختی گورخاها قرار گرفته بود، شرطی را در معاهده صلح گنجاند که به مبارزان نپالی اجازه میداد به عنوان سربازان داوطلب در ارتش شرکت هند شرقی خدمت کنند.
گورخاها بعداً در ارتش انگلیس ادغام شدند و تقریباً در همه اقدامات مهم نظامی انگلیس در قرن ۱۹ و ۲۰ حضور داشتند. در حال حاضر تیپ گورخاس به تمام واحدهای ارتش انگلیس اطلاق میشود که از سربازان نپالی گورخا تشکیل شده اند.
گردان مورمون
گردان مورمون را باید تنها واحد مذهبی در تاریخ ارتش آمریکا دانست. داوطلبان این گردان از ژوئیه ۱۸۴۶ تا ژوئیه ۱۸۴۷ در طول جنگ مکزیک و آمریکا خدمت میکردند. این گردان در واقع در ژوئیه ۱۸۴۶ پس از مذاکرات بین رهبران کلیسای بریگام یانگ و ارتش آمریکا ایجاد شد.
گردان ۵۰۰ نفری مورمون اگرچه هیچگاه وارد نبرد نشد، به یکی از واحدهای بسیار در رفت و آمد در تاریخ آمریکا تبدیل شد. این افراد با راهپیمایی طاقت فرسا از آیووا و دیگر سرزمینها خدمات خود را آغاز کردند. آنها از طریق جنگلهای وحشی آریزونا و جنوب کالیفرنیا و رفتن به اطراف سن دیگو و لس آنجلس وظایف خود را انجام میدادند. این گردان در ژوئیه ۱۸۴۷ از خدمت ارتش خارج شد. پس از آن اکثر اعضای آن به شمال رفتند تا به پیشگامان مورمون در قلمرو یوتا بپیوندند.
کهنه سربازان گردان مورمون نقش بسزایی در گسترش غرب آمریکا داشتند.
مردان ماندگار
مردان ماندگار نام واحد ویژهای بود که وظیفه حفظ میراث فرهنگی اروپا در طول جنگ جهانی دوم را بر عهده داشت. این مجموعه کوچک و منتخب از مورخان هنری، متصدیان موزه و دانشمندان در ابتدا به خط مقدم جبهه میرفتند تا از تبدیل شدن ساختمانهای مهم و سایر بناهای تاریخی به ویرانه جنگی جلوگیری کنند.
یکی از مهمترین وظایف آنها جلوگیری از نابودی ناخواسته ساختارهای مهم فرهنگی در هنگام هجوم متفقین به اروپا بود. اعضای این واحد نقشههای ویژهای را طراحی کردند که به خلبانان آموزش میداد در چه مناطقی از بمباران خودداری کنند و اقدامات لازم را در این زمینه انجام میدادند.
در اواخر جنگ، تمرکز این واحد به ردیابی و بازیابی نقاشیها و مجسمههای گرانبهای غارت شده توسط نازیها تغییر یافت. همزمان با فروپاشی رژیم هیتلر آنها هزاران اثر هنری را که در قلعهها و معادن نمک مخفی شده بود، کشف و برای بازگرداندن آنها به صاحبان قانونی خود تلاش کردند. در میان آثار کشف شده، شاهکارهایی از مفاخری از جمله رامبراند، داوینچی، میکل آنژ، ورمر و بوتیچلی نجات یافتند.