خراسان/ مغالطاتفکری یعنی روشهایی که افراد با استفاده از آنها غلط را درست و درست را غلط نشان می دهند و ما را به سمت انتخابهای اشتباه می برند
«تفکر نقاد» یکی از مهارت های ۱۰گانه زندگی است. ما در زندگی انتخابهای درست و اصولی نخواهیم داشت، مگر آنکه تفکر نقادانه داشته باشیم؛ چه برای انتخاب شغل و رشته تحصیلی، چه برای اتخاذ رویکردی صحیح درباره مسائلاجتماعی و حتی خانوادگی، ما نیازمند تفکر نقادانه هستیم. یکی از اولین گامها برای رسیدن به تفکر نقاد، آشنایی با مغالطات فکری یا همان سفسطههای پرکاربرد است، یعنی روشهایی که افراد و بعضی رسانهها با استفاده از آنها، غلط را درست و درست را غلط نشان میدهند و ما را به سمت انتخابهای اشتباه می برند. در ادامه با شش نوع از این مغالطههای رایج اما دردسرساز آشنا خواهید شد.
۱- نعل وارونهزدن
اسم این نوع مغالطه از شگرد کسانی گرفته شده که وقتی تحت تعقیب قرار میگرفتند، به اسبهایشان نعل وارونه میزدند. به این شکل، رد پای اسبها به گونهای روی زمین نقش میبست که افرادی را که در تعقیب آنها بودند ، گمراه میکرد. نام دیگر این مغالطه «شاهماهی سرخ» است زیرا شاهماهی سرخ بوی تندی دارد و وقتی در محموله قاچاق قرار بگیرد، سگها دیگر قادر به تشخیص بوی مواد نیستند! کسی که از این مغالطه استفاده میکند، وقتی جواب قانع کننده یا استدلال درستی نداشته باشد، با پرت کردن حواس شنوندگان به چیزی که بیربط و بیتناسب است اما در عوض بار عاطفی سنگینی دارد، موضوع را عوض میکند. در واقع فرد بحثی را پیش میکشد که ذهن اغلب افراد به آن حساس است، مثل اینکه یک پسر وقتی جوابی در برابر سوال پدرش در جمع خانوادگی ندارد، این طور حواس بقیه را پرت می کند: «اون روز چقدر به خواهرت پول دادی و چرا تلاش کردی بقیه متوجه ماجرا نشن؟»
۲- حمله به شخصیت
یعنی به جای اینکه سخن طرفمقابل را نقد کنیم، به شخصیت و اعتبارش حمله کنیم و به او برچسب منفی بزنیم. وقتی شخصیت طرف مقابل را زیر سوال میبریم و برچسبهایی همچون فرصتطلب، تندرو، بیمنطق و… به او میزنیم، دیگران دچار احساسات منفی درباره او میشوند و دیگر به سخنان او حتی اگر منطقی و درست باشد، اهمیت نمیدهند. در واقع ما با این روش هیجانات را علیه او تحریک کردهایم و افراد وقتی در فاز هیجانی قرار میگیرند، کمتر منطقی و عقلانی فکر میکنند. تصور کنید وقتی کسی در باره اهمیت صادق بودن با اطرافیانش حرف میزند، شخصی از راه برسد و بگوید: «این آدمی که برای شما در باره فضایل صادق بودن صحبت میکند، خودش آدم منظمی نیست، زود عصبانی میشود و … » در اینجا از مغالطه حمله به شخصیت استفاده شده است زیرا خصوصیات شخصیتی منفی طرفمقابل، دلیلی برای غلط بودن سخنانش نیست و درستی صحبتهای او را نقض نمیکند.
۳- ایجاد دو راهی کاذب
دو راهی حقیقی زمانی وجود دارد که ما مجبوریم بین دو گزینه، یکی را انتخاب کنیم. اما دو راهی کاذب زمانی است که ما قانع شده باشیم فقط دو گزینه پیش رو داریم، درحالیکه اینطور نیست و بیش از دو گزینه پیش روی مان است. این ترفند در تبلیغات زیاد استفاده میشود، مثلا به شما اینطور تلقین میشود که «یا از روغنی که محصول ماست استفاده کنید یا در آینده دچار مشکلات قلبی میشوید!» یا «از خمیر دندان ما استفاده کنید، یا دچار دندان درد و پوسیدگی دندان خواهید شد!» در این روش، کاری که میخواهند شما را به انجام آن تشویق کنند، در یک طرف و یک وضعیت نامطلوب یا ترسناک یا حتی خنثی را در مقابلش میگذارند و همه انتخابهای دیگری را که شما میتوانید داشته باشید ، حذف میکنند؛ به طوری که شما گمان میکنید مجبورید یکی از این دو راه را انتخاب کنید و چارهای نیست و راه دیگری نمی توانید پیدا کنید، در صورتی که اگر شما به این مغالطه آگاه باشید، با کمی فکر کردن و تأمل، به این نتیجه خواهید رسید که میتوانید راههای دیگری هم پیدا کنید.
۴- مقایسه غلط
مقایسه غلط یعنی ما در ظاهر یک مقایسه منطقی داریم، اما به یک نتیجه اشتباه میرسیم زیرا هنگام مقایسه عوامل اصلی را در نظر نگرفتهایم، مثلا فردی میگوید چون آمار طلاق در شهرها بیشتر از روستاهاست، پس نتیجه میگیریم زوج هایی که در روستاها زندگی میکنند در مقایسه با زوج های شهری، بدون هیچ شک و شبههای زندگیمشترک بهتر و رضایت زناشویی بالاتری دارند، در صورتی که اگر دقیقتر بررسی کنیم شاید به این نتیجه برسیم که آمار طلاق به این دلیل در روستاها پایینتر است که طلاق در فرهنگ روستایی حکم تابو را دارد و در میان روستاییان قباحت بیشتری نسبت به مردم شهری دارد. مقایسه غلط یعنی ما بدون در نظر گرفتن همه عوامل و گاه به شکل دلخواه و مورد پسند خودمان نتیجهگیری کنیم، در حالی که چه بسا عوامل اصلی را نادیده گرفتهایم.
۵-تعمیم فرد به جمع یا جمع به فرد
حتما شما هم جملاتی مثل این را شنیده اید که «بهروز متعلق به فلان شهر است، پس حتما فلان ویژگی شخصیتی را دارد!» یا «فلان آدم در فلان شغل فرد پولپرست و بیانصافی بود، پس همه افراد فعال در آن شغل همانطور هستند!» وقتی از جملات این چنینی استفاده میکنیم، در واقع به مغالطه «تعمیم فرد به جمع یا جمع به فرد» دچار شدهایم که مغالطه بسیار رایجی است. حقیقت این است که انسان موجودی بسیار پیچیده است و شخصیت او تحت تاثیر وراثت، تربیت خانوادگی، محیط اجتماعی، زمانۀ تاریخی، اراده و اختیار خود او و بسیاری عوامل دیگر شکل میگیرد، در نتیجه وقتی یک یا چند نفر از یک صنف را میبینیم که پولپرست هستند، هرگز نمیتوانیم این صفت را به «تمام» شاغلان آن حوزه نسبت بدهیم.
۶- استفاده از معیارهای دوگانه
معمولا ما انسانها، معیارهای دوگانه داریم، معیارهایی برای خودمان و معیارهایی برای دیگران. موفقیت خودمان را به هوش و تلاش خود نسبت میدهیم و موفقیت دیگران را به شانس، تقدیر یا داشتن پارتی خوب! ممکن است خودمان جایی که احساس نیاز میکنیم دروغ بگوییم، اما دروغگویی دیگران را تاب نمیآوریم. دنیا پر است از آدمهایی که معیارهای دوگانه دارند!
نویسنده : زهرا وافر | کارشناسارشد روان شناسی بالینی