سی‌وپنج سال قبل، آدم‌هایی بودند که قصه‌هایی ساده می‌گفتند. قصه‌ی باغی بزرگ و گل‌هایی قشنگ. موشِ زرنگ و شیر و پلنگ دست‌مایه‌شان بود برای آنکه با زبان شعر و ملودی، خاطره بسازند برای همیشه ماندگار. 

حالا که خوب نگاه کنیم، همه‌ی این‌ها نیست. جای باغ و گل را آهن و دود و غبار گرفته و جای قصه را هیچِ تمام. آدم‌ها قصه را یادشان رفته و از این بدتر چه می‌خواهد بشود؟ 

آن اعجاز بهرام دهقانیار و حمید غلامعلی، هنوز ماندگار مانده و حالا «سینا ذکایی» دو قطعه‌ی نوستالژیک «آقای حکایتی» و «خونه‌ی مادر بزرگه» را تنظیم جدید کرده و غلام‌علی دوباره خوانده است. 

بیایید دعا کنیم قصه برگردد به زندگی‌هامان. قصه‌های قشنگ، رویایی و بدون غم.