آلابست/ بکشان به عاشقانم که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی

غزل(عراقی) ای دل نه چنان دمی گرفته است
که تو دم زدن توانی دگر از غزلسرایی

شب هجر بود و شمعم به زبان شعله می گفت:
تو بسوز شهریارا که تو سازگار مایی

برگرفته از time_dialog