استوری/ چه سرنوشت غم‌انگیزی

شاعرانه/ آب از هیبت عباسی تو می‌لرزد

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ایخوش به حال لب اصغر که تو [...]

شاعرانه/ عقل بیچاره‌ست در زندان عشق؛ چون مسلمانی به دست کافری

جور بر من می‌پسندد دلبریزور با من می‌کند زورآوری بار خصمی می‌کشم کز جور اومی‌نشاید [...]

شاعرانه/ تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که توییتو نه بر آنی که منم [...]

شاعرانه/ من اختیار نکردم پس از تو یار دگر؛ به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست

ندار عشقم و با دل سر قمارم نیستکه تاب و طاقت آن مستی و خمارم [...]

شاعرانه/ گفتیم که عقل از همه کاری به درآید؛ بیچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد

زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاداز صورت بی طاقتیم پرده برافتاد گفتیم [...]

شاعرانه/ خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

در این زمانه‌ی بی های و هوی لال پرستخوشا به حال کلاغان قیل و قال [...]

شاعرانه/ وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

ای در درون جانم و جان از تو بی خبروز تو جهان پر است و [...]

شاعرانه/ در عشق تو هر حیله که کردم هیچست

در عشق تو هر حیله که کردم هیچستهر خون جگر که بیتو خوردم هیچست از [...]

شاعرانه/ آخر نگهی به سوی ما کن

آخر نگهی به سوی ما کندردی به ارادتی دوا کن بسیار خلاف عهد کردیآخر به [...]