داستانک/ حال اهالی کوفه

کرب و بلا/ حضرت (علیه‌السلام)، احوال مردم کوفه را پرسیدند.مجمع ابن عبدالله گفت: «دل‌ها به [...]

داستانک/ نگاه حسرت به فرات

کرب و بلا/ دشمن، دور تا دور او حلقه زده بود. خودش را از روی [...]

داستانک/ دست‌هایش پر بود از خارهای بیابان

کرب و بلا/ خم شد. چیزی از زمین برداشت.باز خم شد.چیزی از زمین برداشت.دوباره و [...]

داستانک/ همانی هستی که همه می‌گویند؟

یکی بود/ روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند [...]

داستانک/ راهزن و کبک‌ های شاهد!

اخبار مشهد/ شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک [...]

داستانک/ کجا را نگاه می‌کنید؟

یکی بود/ در یک روز سرد زمستانی، مدیر مدرسه بچه‌ها را به صف کرد و [...]

داستانک/ پادشاه و پیشگو

آلابست/روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی [...]

داستانک/ شکار مرغابی

یکی بود/ دو شکارچی دسته‌ای مرغابی وحشی در حال پرواز را دیدند. یکی از آنان [...]

داستانک/ مرده‌ای در تابوت

اخبار مشهد/ روزی کارمندان که به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند [...]