اولین رمان استیو تولتز، جزء از کل، اعترافهای مارتین دین در مورد ناکامیها و امیدهایش به پسرش، جاسپر است. مارتین فیلسوفی است که با افسردگی دستوپنجه نرم میکند و همراه تنها پسرش زندگی میکند و از برادر خودش مارتین که روزی مرد شماره یک استرالیا بود، بیخبر است.
جاسپر پسر مارتین در این اثر نوجوانی باهوش، کنجکاو و آشفته است که تمام زندگیاش حتی روابط عاشقانهای تحت تأثیر زندگی پدر و عمویش است. مارتین و تری بهنوبه خود حقیرترین و موردستایشترین مردان استرالیا هستند و قصهی این داستان را از استرالیا، اروپا و آسیای شرق روایت میکنند.
هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع، حس بویاییاش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادیام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم که نیرنگآمیزترین تنبیهش، سوای اینکه عادتم بدهد هیچچیز در جیبم نداشته باشم و مثل سگی با من رفتار شود که معبدی مقدس را آلوده کرده، ملال بود. (اولین پاراگراف رمان)
نامزد دریافت جایزهی بوکر
جزء از کل (A fraction of the whole) اولین رمان استیو تولتز در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و عجیب اینکه در همان سال، نامزد دریافت جایزهی بوکر شد. با وجود پیشبینی گاردین و ایندیپنت برای رسیدن جایزه به این اثر، رمان «ببر سفید» اثر آراویند آدیگا، نویسندهی هندی-استرالیایی، جایزه را از آن خود کرد. بسیاری از منتقدان و صاحبنظران، پاراگراف نخست جزء از کل را از بهترین آغازهای آثار ادبی در قرن حاضر تلقی کردهاند. تولتز در این اثر با زبانی طنز، زندگی یک خانوادهی استرالیایی را از زبان پسر آنها، جسپر روایت میکند. جسپر و پدرش، مارتین اصلا شباهتی به هم ندارند. جسپر نمیخواهد مثل پدرش شود، او دستنوشتههای پدر فیلسوفمآبش را مرور میکند و در میان این نوشتهها، مارتین همهی زندگی و آنچه در طول سالها بر سرش آمده است، برای پسرش تعریف میکند. «تو چیزی هستی که فکر میکنی. پس اگه نمیخوای شبیه پدرت بشی، نباید با فکرکردن خودت رو به یه گوشه ببری- باید با تفکر خودت را ببری به فضای باز. تنها راهش هم اینه از اینکه ندونی چی درسته و چی غلط لذت ببری. تن به بازی زندگی بده و سعی نکن از قانونهاش سردربیاری. زندگی رو قضاوت نکن، فکر انتقام نباش، یادت باشه آدمهای روزهدار زنده میمونن؛ ولی آدمهای گرسنه میمیرن، موقعی که خیالاتت فرو میریزن بخند و از همه مهمتر همیشه قدر لحظهلحظهی این اقامت مضحکت رو تو این جهنم بدون.»


پیمان خاکسار مترجم این اثر، آن را رمانی فلسفی ولی دارای عناصر پلیسی میداند. او معتقد است تولتز رمان را وارد وادی پلیسی میکند؛ ولی در آن، حرفهای فلسفی میزند؛ معماها را از اول کار ارائه میکند و آنها را ذرهذره حل میکند. خاکسار در معرفی این کتاب آورده است: «جزء از کل کتابی است که هیچ وصفی، حتا حرفهای نویسندهاش، نمیتواند حق مطلب را ادا کند. خواندن جزء از کل تجربهای غریب و منحصربهفرد است. در هر صفحهاش جملهای وجود دارد که میتوانید آن را نقلقول کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونهاش را کمتر دیدهاید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماهها اسیرتان میکند. به نظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده، نابسندهاند.» او در پاسخ به این سوال که «چه ویژگیها و عواملی در موفقیت رمان دخیل بودند؟» ابراز میکند: «جزء از کل رمانی است که حتی حرفهایترین رمانخوانها را هم حیرتزده میکند. اولینبار که شروع به خواندن کتاب کردم ــ حدود پنج سال پیش ــ هر چند جمله را که میخواندم، بلند میشدم و در خانه راه میرفتم تا هیجانم را سرکوب کنم. فقط درونمایهی فلسفیاش نیست. جزء از کل رمانی است پرماجرا. خود تولتز میگوید هم تحتتأثیر توماس برنهارد بوده هم ریموند چندلر. هم لویی فردینانسلین، که در کتاب هم به او ادای دین کرده، هم وودی آلن. هم از سنت رمان اروپایی تأثیر گرفته هم از سنت رمان امریکایی. در این کار بسیار هم موفق است. یک رمان پلیسی معمایی پرماجرا و نفسگیر و بهشدت فلسفی. برقرارکردن توازن بین تمام اینها کار هرکسی نیست.»
نویسندهی موفق استرالیایی
استیو تولتز (۱۹۷۲)، نویسندهی استرالیایی متولد سیدنی است. او اولین رمانش جزء از کل را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد که درحالحاضر بهعنوان یکی از مهمترین آثار ادبی تاریخ استرالیا شناخته میشود. نگارش این اثر پنج سال به طول انجامیده است. این اثر و رمان دیگرش «شن روان» تولتز را بهعنوان نویسندهای مطرح معرفی کرده است. خودش در مصاحبهای گفته است: «آرزوی من نویسندهشدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقهام را برای به پایان رساندنشان از دست میدادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن روآوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دست و پا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایینتر میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. نوشتن یک رمان تنها قدم منطقیای بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتاثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
تولتز در پاسخ به این سوال که «شما امیدوارید که رمان جزء از کل از وضعیت بشر بگوید؟»، گفته است: «آنچه امیدوارم رمان دربارهی موجودیت انسان بگوید، بهصراحت از زبان شخصیتهایم گفته شده. مثلا مارتین میگوید: “توی دنیا چهار مدل آدم داریم: کسانی که دائم تو فکر عشق هستند و کسانی که اون عشق رو دارند، کسانی که وقتی بچهاند به عقبافتادهها میخندند و کسانی که تو سن بلوغ و پیری به عقبافتادهها میخندند.” در همین حال جسپر از بیتفاوتی انسان میترسد. او میگوید: “تو نباید جلوی کسی زمین بخوری چون طرف ککش هم نمیگزه.” مارتین اعتقاد دارد هدف زندگی انسان آزاد بودن است، هرچند خودش هیچوقت واقعا به این آزادی نمیرسد. جسپر از ترسهای پدرش میترسد. کتاب پر است از نگاه شخصیتها به تجربیات انسان.»
دربارهی مترجم
پیمان خاکسار مترجم پرکار حوزهی ادبیات و تدوینگر متولد ۱۳۵۳ در تهران است. او برای ترجمه، انتخابهای متفاوتی از میان نویسندههای کمترآشنا برای مخاطبان ایرانی داشته و ازاینرو آثارش همیشه مورد استقبال قرار گرفته است. اولین ترجمهی خاکسار «سوختن در آب، غرقشدن در آتش»، برگزیدهای از اشعار چارلز بوکوفسکی است که در سال ۱۳۸۷ وارد بازار کتاب شد. عامهپسند و هالیوود از بوکوفسکی، یکی مثل همه اثر فیلیپ راث، باشگاه مشتزنی از چاک پالانیک، سومین پلیس از فلن اوبراین، بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم و مادربزرگت را از اینجا ببر! اثر دیوید سداریس، اتحادیهی ابلهان اثر جان کندیتول، برادران سیسترز از پاتریک دوویت، اومون را اثر ویکتور پلوین، شاگرد قصاب نوشتهی پاتریک مککیب، پسر عیسی از دنیس جانسون، جزء از کل اثر استیو تولتز، ترانهی برف خاموش از هیوبرت سلبی جونیور از ترجمههای او هستند. اتحادیهی ابلهان موفق شد در نظرسنجی منتقدان و نویسندگان مجلهی ادبی «تجربه» در سال ۱۳۹۱، رتبهی اول را از آن خود کند.

خاکسار دربارهی انتخابهایش برای ترجمه گفته است: «از نویسندههای پیچیدهنویس خوشم نمیآید، من از نویسندهای که در کارش جنون داشته باشد، خوشم میآید. ملاک خیلی پیچیده و مشخصی برای انتخاب ترجمهی کتابها ندارم. ازآنجاییکه زیاد کتاب میخوانم و سلیقهی عجیبوغریبی نسبت به انتخابها دارم، باید این کتابها جذبم کنند. بعضی کتابهایی که تصمیم گرفتهام ترجمه کنم، به نظرم گاهی ایرادهایی داشتهاند که نصفهونیمه رهایشان کردهام. گاهی هم برخی آثار آنقدر به نظرم آکادمیک بودهاند که خستهام کردهاند. میتوانم بگویم بیشتر از ترجمههای منتشرشدهام، ترجمههای نصفهونیمه دارم؛ اما آنهایی که دلم را بردهاند و عاشقشان شدهام را ترجمه کردهام. مثلا آنقدر از عامهپسند چارلز بوکوفسکی استقبال شد که هالیوودش را هم ترجمه کردم و هنوز دوست دارم کارهای دیگرش را نیز ترجمه کنم.»
مشخصات
-
سایر توضیحات
– نامزد جایزهی بوکر ۲۰۰۸
-
وزن
۸۴۵
-
نویسنده
استیو تولتز
-
قطع
رقعی
-
نوع جلد
سلفون
-
گروه سنی
بزرگسال
-
ناشر
نشر چشمه
-
مترجم
پیمان خاکسار
-
تعداد صفحه
۶۵۶
-
موضوع
رمان خارجی
-
شابک
۹۷۸۶۰۰۲۲۹۵۰۰۲
-
تعداد جلد
۱
-
ردهبندی کتاب
ادبیات دیگر زبانها (شعر و ادبیات)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.