دنیای امروز پر از حرکت و جنب و جوش است. سرعت همه چیز بالا رفته و فرصت اندک است. عموم مردم صبحها سرکار میروند و تا غروب در تکاپو هستند. مسیرها شلوغ است و ترافیک سنگین؛ شبها هم فرصتی اگر باشد، صرفِ استراحت میشود.
خبرها همه جا را احاطه کرده است. هر جایی رسانهای هست که بخواهد مخاطبی برای خودش پیدا کند. یک روز خبر جنگ است و یک روز خبرِ پلنگِ سرگردان و یک روز هم المپیک و روز دیگر گرانیِ فلان کالا و روزی دیگر هم ماجرای جام جهانی فوتبال است.
همه چیز گویی در کسری از ثانیه رخ میدهد. مخاطب امروز مجبور به گذر است؛ گذری سریع از هر خبر و هر رویداد، برای رسیدن به خبر و رویدادِ بعدی…
هنرها هم گویی تلاش میکنند تا شاید خود را با سرعتِ دنیای امروز وفق دهند. موسیقی شاید بیشترین تغییرات را در این زمینه داشته است.
سمفونیها و پوئمسمفونیها دیگر شنوندهی چندانی ندارد. پیشدرآمدهای طولانی تقریبا به فراموشی سپرده شدهاند. ساز و آوازها کوتاه و کوتاهتر شده است. آلبومها تقریبا منسوخ شده و دور دورِ تک آهنگهاست؛ آهنگهایی که تهیهکنندگان توصیه میکنند زمانشان از ۴ دقیقه بیشتر نشود؛ چرا که مخاطب امروز حوصلهی بیش از این را ندارد.
ویژگیهای دنیای امروز، موجب شده تا اهالی موسیقی ایرانی هم تلاش کنند خود را با زمانهی امروز وفق دهند. آنها در آثارشان تغییراتی از نظر فُرمی ایجاد کردند تا بتوانند ارتباط بهتری با مخاطبِ امروز بگیرند. شاید بتوان گفت که آثار موسیقی ایرانی در دههی ۹۰ خورشیدی، تغییرات وسیعی را به چشم دید.
فُرم سنتیِ موسیقی ایرانیِ اصیل از پیشدرآمد شروع میشود و با چهار مضراب ادامه مییابد. سپس ساز و آواز اجرا و بعد هم تصنیفی خوانده میشود. در نهایت هم شاید رِنگی نواخته شود.
این فُرم که بخشهای مختلفش به هم پیوسته است، به طور معمول بینِ ۳۰ تا ۹۰ دقیقه زمان برای اجرایش نیاز خواهد بود.
حال با توجه به اوضاعِ دنیای امروز و خصوصیات مخاطبِ اینروزها، طبیعی است که موسیقی ایرانی با این فُرمِ قدیمی در ارائه، تعداد زیادی از مخاطبانش را از دست بدهد.
این ماجرا را برخی از موزیسینهای موسیقی ایرانی به خوبی درک کردند. آنها خطرِ ریزشِ مخاطب را به شدت احساس کردند؛ خوب میدانستند که موسیقی بدون مخاطب حیاتی ماندگار نخواهد داشت.
پس خیلی زود دست به کار شدند.
این گروه از موزیسینها تصمیم گرفتند در فُرمهای ارائه موسیقی ایرانی تغییراتی ایجاد کنند. رنگِ صوتیِ آثارشان را متنوع کنند؛ ریتمهای جذابتری در کارشان وارد کنند و حتی رگههایی از دیگر ژانرهای موسیقی را در کارشان استفاده کنند. برخی از این موزیسینهای پیشگام، متوجه شدند که باید به موسیقیِ نواحی مختلف ایران و حتی به موسیقیِ کشورهای اطراف ایران توجه ویژهای داشته باشند.
آنها توانستند از ابزاری که در اختیار دارند به بهترین شکل استفاده کنند تا نه تنها از ریزش مخاطبان موسیقی ایرانی جلوگیری کنند، که حتی مخاطبان تازهای هم برای موسیقی ایرانی جذب کنند.
ذوق و قریحهی این آهنگسازان حتی برخی از خوانندگانِ توانمند موسیقی ایرانی را هم به موفقیتِ بسیاری رساند. خوانندگانی که در عین توانمند بودن، برای ادامهی حیات هنریشان به فضاهای تازهای نیاز داشتند.
شاید یکی از نخستین و البته تاثیرگذارترین نمونهها در این زمینه آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» بود. آلبومی که آهنگسازش تهمورس پورناظری و خوانندهاش همایون شجریان بود. بنا به اعلام رسمیِ شرکتِ منتشرکننده این اثر، تیراژ این آلبوم ۵۰ هزار نسخه بود.
«نه فرشتهام نه شیطان» مخاطبان بسیاری را به سمت موسیقی ایرانی کشاند. کنسرتهای این آلبوم رکوردهای جدیدی را در موسیقی ایرانی ثبت کرد. این آلبوم در عین حال نقطه عطفی در دوران حرفهایِ همایون شجریان بود؛ خوانندهای که پس از خواندنِ این اثر به عنوان چهرهای به شدت محبوب در میان اکثریت جامعه برای خودش جا باز کرد.
مراسم رونمایی از آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان»
شاید این برای نخستین بار بود که برای رونمایی از آلبومی در موسیقی ایرانی، سالنی با ظرفیت ۷۰۰ نفر در نظر گرفته میشد.
این مراسم در تالار وحدت و در میان استقبال علاقهمندان به موسیقی برگزار شد.
شجریانِ پسر آثار دیگری را هم در همین راستا خواند که بر روند شهرت و بیشتر شدنِ مخاطبان آثار او تاثیر زیادی داشت. شاید اوجِ تاثیرگذاری و جذب مخاطب در این مسیر، در پروژهی «سی» رقم خورد. پروژهای که به آهنگسازی سهراب پورناظری اجرا شد و در ۳۰ شب، توانست حدود ۱۲۰ هزار مخاطب داشته باشد.
این عکس نمایی از کنسرت – نمایش «سی» است
رویدادی که در کاخ سعدآباد و به مدت ۳۰ شب برگزار شد و هر شب میزبان حدود ۴ هزار مخاطب بود
چنین رویدادی با این حجم از مخاطب در موسیقی ایران بینظیر بود
همایون شجریان تنها خوانندهای نبود که از این تغییر فضا سود برد. علیرضا قربانی هم که خطرِ تبدیل شدن به خوانندهای معمولی را احساس میکرد؛ در اقدامی هوشمندانه خواندنِ پروژههایی را پذیرفت که او را همچنان در صدرِ محبوبترین خوانندگان موسیقی ایرانی نگهداشت.
«حریق خزان» به آهنگسازی مهیار علیزاده یکی از آلبومهای موفقِ علیرضا قربانی بود. آلبومی که مخاطبان بسیاری داشت.
«حریق خزان» یکی از آثار موفقی بود که علیرضا قربانی خوانندگی آن را عهدهدار بود
قربانی در یک دهه گذشته ثابت کرد که با انتخابهای درست و دقیق میتوان در اوج ماند
فراموش نکنیم که هنرمندان برای آنچه انجام میدهند و البته آنچه انجام نمیدهند؛ ماندگار میشوند
قربانی در سالهای آخرِ دهه ۹۰ خورشیدی، با رونمایی از پروژهی «با من بخوان» اتفاق جذاب دیگری را رقم زد. پروژهای که تا امروز هم در جریان است و اجراهای زندهاش در سال ۱۴۰۱ آغاز شده است.
آهنگساز «با من بخوان» حسام ناصری است.
کنسرت «با من بخوان» یکی از موفقترین پروژههای موسیقی ایرانی که علیرضا قربانی با هوشمندی، خواندن آن را پذیرفت
کنسرتهای این پروژه به دلیل شیوع ویروس کرونا متوقف شد ولی اکنون و پس از گذشت دو سال این اجراها از سر گرفته شدهاند
خوانندگان و آهنگسازان دیگری هم در راستای تغییر در فضای آثارشان برای همگامی با جامعه امروز گامهایی برداشتهاند و به موفقیتهایی هم رسیدهاند. مواردی که در اینجا به آنها اشاره شد، تنها نمونههایی بود که شاید شهرت بیشتری نسبت به دیگر آثار دارند و دلیل بر برتری فنی این آثار نسبت به دیگر آثار نیست.
به هر روی مقولهی تغییر در فضای موسیقی ایرانی را باید به دقت بررسی و تحلیل کرد. از این رو قصد داریم در قالب پروندهای با عنوان «عصر جدید موسیقی ایران» به بررسی این تغییرات از زوایای مختلف بپردازیم.
این پرونده در قالب گفتوگو با هنرمندان و متخصصان موسیقی ایران و انتشار یادداشتها و گزارشهای مختلف تکمیل خواهد شد.