از بزرگی روایت کنند که در معامله ای که با دیگری داشت، برای مبلغی کم، چانه زنی از حد در گذرانید. او را منع کردند که این مقدار ناچیز بدین چانه زنی نمی ارزد. وی گفت: «چرا من مقداری از مال خود ترک کنم که مرا یک روز و یک هفته و یک ماه و یک سال و همه عمر بس باشد؟» گفتند: «چگونه؟» گفت: «اگر به نمک دهم، یک روز بس باشد. اگر به حمام روم، یک هفته. اگر برای حجامت دهم یک ماه. اگر به جاروب دهم، یک سال. اگر به میخی دهم و در دیوار زنم، همه عمر بس باشد. پس نعمتی که چندین مصلحت من بدان منوط باشد، چرا بگذارم با کوتاهی از دست من برود؟ »

برگرفته از کتاب «طنز عبید زاکانی» گردآوری ابوالفضل زرویی نصرآباد