وقتی ایام دهه مبارک فجر میرسید، رزمندههایی که در اسارت بودند با هر وسیلهای که در اختیار داشتند، میخواستند این روزهای پرشکوه را جشن بگیرند. «عبدالرحیم موسوی» یکی از اسرای دوران دفاع مقدس است که مراسم دهه فجر سال ۱۳۶۷ را در اسارتگاه تکریت ۱۱ بود. او درباره آمادهسازی مراسم دهه فجر اینگونه روایت میکند:
اول بهمن ماه ۱۳۶۷ با ۵ نفر از دوستان ضمن رعایت جوانب احتیاط و استتار، ستادی تشکیل دادیم و برنامههایی پیشبینی شد که در ایام دهه فجر اجرا کنیم. یکی از برنامهها اجرای سرود بود. بنده شعری سروده بودم و تعدادی از دوستان انتخاب شدند تا این سرود را بخوانند. ساعاتی که اسرا بیرون بودند، این دوستان داخل آسایشگاه سرود را تمرین میکردند. از اعضای گروه سرود «حجتالله دینی» را به خاطرم دارم و «علی پیشه» هم آهنگساز بود؛ البته با دهان آهنگ میزد.
شعری که سروده بودم، این بود:
در باغ سبز دین ببین سبزینهام سبزینهام
از داغ لاله این چنین پرکینهام پرکینهام
روزی که آن پیچک عدو پیچیده دور قامتم
تا آستان مرگ خود پیچیدهام پیچیدهام
زد ضربتی بر پا مرا تا بشکند آن قامتم
گفتم به او گر بشکنی صد ریشهام صد ریشهام
در گیر و دار بودیم که ماه رفت از گلستان صفا
من از شبی تا به صباح رزمیدهام رزمیدهام.
یکی دیگر از برنامههای ما برگزاری مسابقات ورزشی در ایام دهه فجر بود که مسابقه دارت، فوتسال و مچاندازی برگزار کردیم. مسابقه فوتسال بین آسایشگاهها انجام شد و فینال هم برگزار شد. نکته جالب اینکه کاپ جام دهه فجر با ترفندهایی توسط افسر اردوگاه به تیم برنده اهدا شد.
ما حتی برای دهه فجر پرچمهای جمهوری اسلامی ایران را میخواستیم درست کنیم و اسرای گروه سرود روی سینهشان نصب کنند. برای تهیه پرچم، پارچه سبزرنگ دور پتو را شکافتیم. یکی از بچهها لباس سفید داشت به ما داد، اما پارچه قرمز رنگ نداشتیم که «محمد بلالی» مجبور شد کلاه یکی از نگهبانها را از آسایشگاه آنها تک بزند که کار خطرناکی بود، ولی بالاخره پرچم آماده شد و روز ۲۲ بهمن که سرود اجرا شد همه اعضای گروه سرود پرچم را روی سینه نصب کردند.