خانه هنر پلان ۳/ حال روزگارم ، بی تو خشک و زرده
واسه دیدن تو ، دل من باز بهونه کرده
صبح روشنایی مگه میشه برنگرده
عمر من کوتاه و فاصله کوتاهه
وعده ی من با تو نیمه ی هر ماهه
لبخند خدا با هر قدمت پیدا میشه
عالم یه شبه محو پسر زهرا میشه
خاک قدمت تاج سر من یابن الزهرا
جونم به فدات ای دلبر من یابن الزهرا
ای جان آقا
منتظر نشسته ، قلب بی قرارم
خوب میدونی آقا ، طاقت دوریتو ندار
کاش بشه تموم شه ، شب و روز انتظارم
من سر این سفره ، عمریه مهمونم
تو هوامو داری ، من به تو مدیونم
این فاصله رو با هر قدمت کم کن آقا
بی تابه برای دیدن تو قلب دنیا
هستی تموم اهل زمین بین دستات
جبریل ملک خورشید فلک محو چشمات
ای جان آقا
تشنه ی نگاتم ، ماه آسمونی
دور تو بگردم ، توکه روزی مو می رسونی
ای عزیز زهرا ، به خدا خیلی مهربونی
راهشو کم کرده ، این دلِ سرگردون
توبیا امّیدو ، رو زمین برگردون
اقا به سر زلفت دلمو امشب بستم
من پشت در میخونه ی تو مستِ مستم
مردم به خدا از دوری تو ای دلدارم
فرزند علی واللهِ تو رو دوست دارم