این روزها به بهانه جام جهانی مجسمه پنج متری برنزی ضربه سر زین الدین زیدان به سینه مارکو ماتراتزی در کشور قطر رو نمایی شده است. یک دهه قبل وقتی بهترین بازیکن نسل، با سر به سینه حریفش در فینال جام جهانی زد خیلی زود حادثه به خبرسازترین موضوع محافل ورزشی و غیر ورزشی تبدیل شد. حتی نظریه پردازها و فلاسفه هم دباره کنش او نوشتند و تئوری پردازی کردند. به بهانه نصب این مجسمه ابتدا نگاهی خواهیم داشت به نظرهایی که آن روزها مطرح شد و در ادامه جنجالهای شکل گرفته حول نصب این مجسمه شهری را بررسی خواهیم کرد.
زین الدین زیدان در فینال جام جهانی ۲۰۰۶ با ضربه سر خود به سینه مارکو ماتراتزی مقدمات اخراج خود را فراهم کرد تا در نهایت تیم ملی فرانسه در ضربات پنالتی مغلوب ایتالیا شده و فرصت فتح عنوان قهرمانی را از دست بدهد.
ریسکی، دیوانه وار و نادر
کاپیتان تیم ملی فرانسه، پسری نمادین که برای وحدت دشوار نژادی در کشورش تلاش میکرد و از زمین در بزرگترین بازی ممکن اخراج شد. درست همان زمان که این کار را کرد، دوران بازیاش هم تمام شد. البته اگر پنالتی پاننکا او را فراموش کنیم.
حتی بیش از یک دهه پس از آن اتفاق، هنوز هم آن رخداد، حقیقتی بزرگ است که از غریزه ناشی شد و حالا آن حرکت را بارها برگرداندند، دوباره نشان دادند و از هزار زاویهٔ و نور و صدا با هزار حرف و حدیث به نمایش گذاشتند. انتخاب یک نتیجه از آن اتفاق دشوار است. آیا او به یک سوپر استار و اسطوره تبدیل شد یا آن ضربه او را تبدیل به یک ورزشکار ساده دیگر کرد که اسیر سرنوشت شد و به مانند تراژدیهای یونان باستان تبدیل به قهرمان شکست خورده از سرنوشت شد.
زیدان در فرانسه در همان موقع هم یک قهرمان بود. با آبیها، او دنیای فوتبال را زیر پاههای خود داشت. جام جهانی و یورو را برده بود. خبرنگاران میدانستند که رفتار او در زمین همیشه “غریزی، آنی و لحظهای” بوده است. همین ویژگیهای لحظهای بود که او را سریع عصبانی میکرد. همان روزها روزنامه اکیپ نوشته بود، او فردی “اصلی است… با بار معنایی مثبت”. (اشاره به غریزه اصلی)
در آن بازی فرانسه باخت و ایتالیاییها جام را به خانه بردند اما لقب«عصاره فوتبال» را برای خود ساختند.
آنه دلبی، منتقد تاتر، داستان را به قصه هکتور و آشیل نسبت میدهد. زیدان مانند هکتوری بود که شکست خورد اما افتخار را به خانه برد. او از “وسوسه متوسط بودن و پایین آوردن خود برای پیروزی” فرار کرد. او جوانمردی بود که با شخصیتهای دون کیشوت مقایسه شد. کسانی که شخصیت خود را بالاتر از افتخار بردن دیدند.
روزنامه Liberation رفتار زیدان را اینطور خواند:
عمل آخر زیدان، حالا به خاطر ناب بودن خود جشن گرفته میشد. او فوتبال را از دنیایی با قوانین سفت و محکم به روحی غریزی در قلب بازی کشاند. داور نمادی شد از ارگانهای که میخواستند زیدان را به زانو در آورند اما وی زانو نزد. بازی دوباره به ریشه خود بازگشته بود. در این دنیای بیش از حد مردانه زیدان، حرف زدن از افتخار هر روز بیشتر میشد. با توجه به فرهنگ دفاع از خود و خانواده در مقابل توهین، ریشههای کودکی زیدان دوباره نمایان شد.
پای تحلیلهای پسااستعماری هم به میان آمد. در ابتدا رسانههای فرانسه به انتقاد از زیدان پرداختند و اکیپ از مردم پرسیده بود آیا زیدان الگو مناسبی برای فرزندان ماست؟ روزنامههای الجزایر نوشتند که فرانسه سودهای حاصله از مهاجران را میخواهد اما شکستها را با سرزنش آنها توجیه میکند. حالا این حادثه بسیار فراتر از فوتبال را شامل میشد. فیدل کاسترو گفت که بازیکن الجزایری به دو شکل تنبیه شد؛ اول توهینی که به او شد و دوم اخراجش. همه این صحبتها ما را به جایی میرساند که بگوییم، رفتار زیدان نه به خاطر کنترل نکردن عصبانیتش است، بلکه عملی است کاملا ارادی. این بازی آخر او بود و به جای اینکه داور با سوتش برای او تعیین تکلیف کند، او صحنه را درست در زمانی که دوست دارد ترک میکند. به قول Liberation، رفتاری نیچهای بود.
ژان فیلیپ توسن، فیلم ساز بلژیکی از ضربه پاننکا زیدان به عنوان کاری “ریسکی، دیوانه وار و نادر” نام برد. وی میگوید ضربه سر او هم چیزی در همان اندازهها بود. این رفتاری بود از طرف مردی که بازی را کاملا متفاوت از هر کس دیگری میدید.
نگاهی به پیشینه مجسمه شهری
ریشه مجسمهسازی به یونان باستان برمیگردد وقتی هنرمندان آن دوران پیکره اسطورهها را بازنمایی میکردند. بعد در دوران رنسانس(قرن۱۵ ایتالیا) با بازگشت به ایدههای باستان دوباره پیکره تراشی سر زبانها افتاد و اهمیت بسیار پیدا کرد. میکلآنژ پرآوزهترین هنرمند آن دوران بود.
در قرن هفدهم هم که به دوران باروک معروف است، مجسمهها کم کم به فضاهای عمومی و عرصههای شهری راه پیدا کردند. در صد سال اخیر مجسمه همواره بخش مهمی از عرصههای عمومی و فضاهای شهری بوده است و همواره مورد توجه شهروندان قرار گرفته است. فیلسوفان کلاسیکی چون هگل اوج هنر را در پیکره تراشیهای یونان میدانستند، چرا که از نظر او در این پیکرهها فرم و محتوا در ایدئالترین تعادل ممکن با هم قرار میگرفتند. در ایران نیز مجسمه شهری قدمتی بیش از صد سال دارد. شهر تهران پر است از مجسمههای ریز و درشتی که در گوشه کنار خیابانها و میدانها قرار گرفتهاند. حالا با این پیشینه تاریخی و طولانی در کشور قطر برای اولین بار از یک مجسمه با موضوع پیکره انسانی رو نمایی شده است. مجسمهای که به بهانه جام جهانی قطر، ضربه سر زیدان به سینه ماتراتزی را بازنمایی کرده است.
داستان مجسمه پنج متری زیدان
داستان این مجسمه پنج متری برنزی ضربه سر زین الدین زیدان به سینه مارکو ماتراتزی به سال ۲۰۱۳ برمیگردد که در کشور قطر رونمایی شد. اما تنها چند روز پس از برگزاری مراسم رونمایی، برخی از مردم قطر خواهان برداشتن مجسمه به دلیل ترویج بت پرستی شدند و برخی دیگر نیز این مجسمه را تشویق به خشونت توصیف کردند. در نهایت دولت قطر نیز به این اعتراضات پاسخ مثبت داده و مجسمه جنجالی زین الدین زیدان را از جای خود برداشت.
اما شیخ المیاسه آل ثانی، رئیس موزههای قطر که خواهر امیر حاکم قطر نیز است، دیروز خبر از نصب دوباره این اثر در فاصله ۶ ماه مانده به شروع جام جهانی داده است. او در اینرابطه گفت: “پیشرفت و تکامل در جوامع اتفاق میافتد. این اتفاق زمان میبرد و ممکن است مردم در ابتدا از چیزی انتقاد کنند، اما سپس مفهوم را درک کرده و به آن عادت میکنند. زیدان دوست بزرگ قطر است و او یک الگوی بزرگ برای جهان عرب محسوب میشود. هنر نیز مانند هر چیز دیگری سلیقهای است و هدف ما قدرت دادن به مردم قطر خواهد بود.”
رسانههای دنیا از این نوشتند که: گرچه مجسمهها در بسیاری از کشورهای مسلمان از جمله ایران بدون مشکل به نمایش عموم گذاشته میشود اما چنین چیزی در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کمتر دیده میشود.
المیاسا در خصوص هدف قطر برای به تصویر کشیدن این مجسمه میگوید: «هدف از نمایش این اثر ترویج گفتگو در مورد استرس حاکم بر ورزشکاران و همچنین اهمیت پرداختن به مسائل بهداشت روان است.» او در ادامه میگوید: «زیدان دوست بزرگ قطر است و مردم او را به عنوان یک الگوی بزرگ برای جهان عرب دوست دارند. هنر نیز مانند هر چیز دیگری سلیقهای است و ممکن است گروهی از این اثر خوششان نیاید اما هدف ما این است که مردم را با این آثار هنری آشنا کنیم.»