یکی از رمزهای موفقیت در زندگی شخصی و خانوادگی، داشتن هدف و اولویتهاست. وقتی که «نه گفتن» حتی به درخواستهای آسیبزا و غیرمنطقی دیگران برای ما دشوار باشد، اولویتهای زندگیمان تحتتاثیر رفتارهای دیگران قرار خواهد گرفت. اگر شما هم فردی هستید که همیشه از «نه گفتن» به دیگران میترسید و به همین دلیل در پاسخ به هر درخواستی، جواب مثبت میدهید، باید درباره دلایل سخت بودن بهکارگیری این مهارت که کمتر به آن پرداخته شده است، اطلاعات خودتان را افزایش دهید.
ترس بی جا از ناراحتشدن طرفمقابل
یکی از مهمترین دلایل سخت بودن «نه گفتن»، ترس از دست دادن توجه و تایید طرفمقابل است؛ یعنی «من نه نمیگویم» به این دلیل که شاید طرف مقابل از من ناراحت شود! این ساختار از کودکی در خانواده شکل گرفته است، به طور مثال، کودک از غذایی خوشش نمیآید، اما مادر اصرار میکند که «بخور، چون خالهات ناراحت میشهها» یا «برای عمو شعر نخونی، دیگه دوستت نداره»، در حالی که ناراحتشدن خاله و عمو هم واقعی نیست، هم اهمیتی ندارد.
مدیریت عذابوجدان گرفتن
نکته دوم عذابوجدان گرفتن از رد درخواست دیگران است. بعضیها بعد از «نه گفتن» با خودشان میگویند: «من آدم خوبی نیستم که درخواست دیگران را رد میکنم» یا جملاتی مثل «زشت نباشه»، «بد میشه اگر نه بگم» و … را مدام تکرار میکنند. برای غلبه بر این حالت، باید چند نکته را بدانیم؛ اول این که لطف با وظیفه فرق دارد. وظیفه تعهدی است که بر عهده گرفتهایم و در خانواده، شغل و … باید تعهد خود را انجام دهیم، اما لطف انتخاب است که آیا کاری برای شخص خاصی انجام بدهیم یا خیر. لطف کردن وظیفه نیست، صرفا یک رفتار دوستانه است که انتخاب میکنیم، انجام دهیم یا خیر. در این حالت ارزش طرفمقابل را در مقابل سختی کار قرار میدهیم که آیا آن فرد آن قدر ارزش دارد که برایش زمان و انرژی صرف کنیم.
«بله گفتن» بدون چهارچوب، ارزش انسان را پایین میآورد
نکته بعدی این است، چیزهایی را که ما میدانیم، همگان نمیدانند. اگر من بگویم وقت ندارم، طرفمقابل هیچ اطلاعی از جزئیات برنامه روزانه من ندارد که این وقت ندارم یعنی سر کار هستم یا در خانه سریال میبینم یا …! او در کنار من حضور ندارد پس من میتوانم بدون ارائه دلیل خاصی درخواست غیرمنطقی او را رد کنم. ما نه نمیگوییم تا عزیزتر باشیم، ولی برعکس، گاهی لطف تبدیل به وظیفه و فقط باعث افزایش توقع بقیه میشود. لطف بیش از حد، اشتباه است. آدمی که چهارچوب و اولویتی در زندگی ندارد و هر حرفی را میپذیرد، قابل احترام نیست.
خطوط قرمز شوخی بردار نیست
بخشی از درخواستهای دیگران از ما، رد کردن خطوط قرمز است که باید خیلی بیشتر مراقب این نوع درخواستها باشیم. تعارف کردن سیگار یا این که یک رهگذر به شما بگوید چه چیزی در کیف خود دارید و …، از پایه اشتباه است پس موافقت با آن هم اشتباه است.
قربانی لطف به دیگران نشوید
برای «نه گفتن» یادمان باشد که مهمترین تعهد ما به خودمان و خانواده مان است؛ یعنی سلامت جسم و روان من مهمترین وظیفه شخصی ام است، پس منطقی نیست برای لطف به دیگران، خوشحالی آنها یا کسب رضایت خاطرشان و … وظایف اصلی خود را نادیده بگیرم. شما برای به مقصد رساندن دیگری که برای انجام کار غیر ضروری میتواند با تاکسی برود، هرگز از محل کار مرخصی نمیگیرید و مرخصی خود را برای شرایط
مهمتر ذخیره میکنید.
در «نه گفتن»، زبان بدن را جدی بگیرید
در زمان «نه گفتن»، باآرامش، محکم و واضح حرف بزنید. اگر در صدایتان احساسات، ناراحتی یا تردید باشد، طرف مقابل از این ضعفتان سوء استفاده میکند و میکوشد تا شما را استثمار کند. سرتان را بالا بگیرید و بازوان خود را در کنار بدنتان قرار دهید و با حالت دستتان روی گفتههای خود تاکید کنید. هنگام نه گفتن در چشمهای طرف مقابل نگاه کنید. با دستانتان یا چیزی بازی نکنید و درباره تصمیمتان دودل نباشید. دستان خود را جلوی سینهتان جمع نکنید یا طوری برخورد نکنید که انگار از تصمیمتان ناراحت هستید و میتوان نظرتان را تغییر داد.
حواستان به مهارت «بله گفتن» هم باشد
چند سالی است که همه روی مهارت «نه گفتن» تاکید میکنند. من هم تاکید میکنم وقتی نمیخواهید کاری را انجام دهید، کسی را ببینید یا حتی از اینها سادهتر، چیزی بخورید بهراحتی بگویید نه، اما حواستان به مهارت «بله گفتن» هم باشد. وقتی موقعیت خوبی پیش میآید، وقتی فرصت تازهای پیشرو دارید و وقتی میدانید پیشنهاد تازه به نفعتان است، یا وقتی کمک به دیگران از عهده تان بر میآید، قبول کنید و بله بگویید! کاربردهای مهارت «نه گفتن» را بشناسید تا در مواقع اشتباه مرتکب استفاده از آن نشوید.