امروز هر قدر دکمه ماشین لباس شویی را می زدم کار نمی کرد. گفتم: خواهش می کنم، خواهش می کنم، روشن شو. می دونی الان چند برابر پولی که دادیم تو رو خریدیم باید بدیم تعمیرت کنیم.
با اینکه ماشین لباس شویی ما سخنگو نیست، ولی ناگهان به سخن آمد و گفت: نترس، شوخی کردم، من خراب نشده ام.
وقتی نفس راحتی کشیدم گفت: پس خودت می دونی چه ارزش والایی پیدا کرده ام.
گفتم: بله، بله، کاملا در جریانم.
ماشین لباس شویی ادامه داد: اگر قیمت ها رو رصد کنی می بینی با پولی که تا ۱۰سال پیش می شد ماشین دنده اتوماتیک بخری، الان یک ماشین لباس شویی نیمه اتوماتیک هم نمی شه خرید. این یعنی از این به بعد باید با احترام زیادی باهام برخورد کنی و برخی رفتارهای اشتباهت رو اصلاح کنی.
با نگرانی گفتم: باور کن این قدر برام ارزشمندی که هر کاری بگی می کنم.
خوبه. پس در گام اول این پودر لباس شویی رو عوض کنید. من به این پودر حساسیت دارم. کلا از پودر زیر پنج آنزیم استفاده نکن.
آخه این پودری که الان استفاده می کنم از بقیه پودرها ارز….
هیس! نکته دیگه اینکه از این به بعد نباید نق بزنی که مثلا چرا لباس قرمز تحویل دادی، ولی صورتی تحویل گرفتی. من بهتر می دونم چی بهت میاد یا تو؟
شکی نیست که تشخیص شما بهتره.
این مدتی که توی خونه تون بودم حتما متوجه شدی که من چقدر به قدم زدن در حین لباس شستن علاقه دارم. ولی متأسفانه شما منو محدود کرده اید و به خاطر سیم کوتاهم فقط توی آشپزخانه میشه حرکت کنم. باید یک سیم رابط ده بیست متری هم تهیه کنید تا بقیه اتاق ها رو هم ببینم. البته بدم نمیاد یک سفر برون شهری هم داشته باشم، ولی فعلا برای شروع، شما همین سیم رابطی رو که گفتم بخر.
حتما از همین الکتریکی سر کوچه اینو هم تهیه می کنم.
باشه. فقط جنس چینی و آشغال نخری. ولی یک چیز دیگه هم اذیتم می کنه. من ارزشم خیلی فراتر از اینه که لباس چرک های شما رو بشویم. کاش می شد یک کار باکلاس تر از لباس شویی انجام بدم، مثلا پول شویی. اصلا من اگه پول شویی نکنم افسردگی می گیرم.
پس من از این به بعد هر وقت شلوارم رو دادم بشویی. کیف پولمو از توش درنمیارم تا پول شویی هم کرده باشی.
آفرین پسر خوب. حالا لباس چرک دیگه هم داری وردار بیار.
با خوشحالی رفتم بقیه لباس چرک ها را هم بیاورم. خدا را شکر لباس شویی ما از این لباس شویی سخت گیرها نیست که ما و لباس هایمان را بشوید و بگذارد کنار! مخصوصا که الان به جایی رسیده است که ما باید کاورِ او را بشوییم نه او لباس های ما را.
مهدی محمدی