دوشنبه ۳۰ اسفند سال ۱۲۷۱ هجری خورشیدی (۱۳۲سال قبل) یعنی حدودا ۴ سال قبل از ترور ناصرالدینشاه، تحویل سال مصادف با دومین روز ماه رمضان بوده است. سالی کبیسه که ظهر تحویل میشود و با وجود همزمانی با ماه رمضان، شاه بعد از صرف ناهار برای «سلام نوروزی» آماده میشود.
«سلام نوروزی» مراسمی در سه بخشِ سلام عام تحویل، سلام عام تختمرمر و سلام خاص سردر بوده است. یک روز پیش از عید نوروز به وسیله رئیس تشریفات دربار، از سران طبقات مختلف دعوت به عمل میآمد که یک ساعت قبل از تحویل سال در آن محل حضور یابند و در این آیین شرکت کنند.
ناصرالدین شاه خاطره خود از سلام نوروزی تحویلِ سال ۱۲۷۲ هجری خورشیدی را اینگونه روایت میکند: «صبح زود برخواستیم، آمدیم دیوانخانه؛ هوای بسیار خوب گرم سالمی بود. قدری توی حیاط راه رفتیم. بعد رفتیم باغِ میدان، عزیز السلطان هم همراه ما بود. بعد مراجعت کردیم رفتیم اندرون، رخت پوشیده، بیرون آمدیم و رفتیم به اطاق آبدارخانه، ناهاری خوردیم.»
«سلام نوروزی» باوجود دندان دردِ قبله عالم
او در ادامه به دندان دردش اشاره میکند و مینویسد: «دندان ما که چند روز بود درد میکرد، امروز به قدری است که میتوانیم غذایی بخوریم. بعد آمدیم اطاق برلیان، رخت پوشیدیم رفتیم موزه. وزیرمختارهای خارجه به حضور آمدند.»
این شاه قاجاری خاطره خود را اینگونه ادامه میدهد: «بعد قدری توی موزه راه رفتیم. خبر آوردند که سلام حاضر است. از موزه بیرون آمدیم که برویم سلام. ظهیرالدوله و حاجبالدوله با عصاهای مرصع جلو افتاده بودند. صاحب منصبان نظامی و غیره همینطور جلوی ما بودند؛ باشکوه و قشنگیِ تمام رفتیم. سلام در تالار تخت مرمر است؛ رفتیم توی تالار نشستیم. لوازم سلام به عمل آمد؛ غیر از قلیان که به واسطه رمضان نبود، سایر همه چیز بود. عضدالدوله مخاطب سلام است و باید حرف بزند، اما به قدری صدای او ضعیف بود که بیرون نمیآمد. معلوم نبود از روزه است یا ناخوشی دیگری دارد. مجدالدوله با منشیالممالک هم مشغول تقسیم شاهی بودند. قدحهای طلا هم بود محض شگون، اما شربت نداشت. خیلی سلام باشکوهِ منظم خوبی بود. وزیر مختارهای خارجه هم با زن و بچه خود، از بالاخانههای وزارت خارجه که به سلام نگاه میکند، سلام را تماشا میکردند.»
هیچ وقت آنقدر شاهزاده ندیده بودیم!
او در این بخش از خاطرات خود به عیدیهایی که به مناسبت نوروز میداده، اشارهای نکرده است، اما در خاطراتِ نوروز ۱۲۷۳ هجری خورشیدی یعنی یک سال بعد، که آن سال هم مصادف با ماه رمضان بوده است، پس از شرح کارهایی که از صبح انجام داده، مینویسد: «به موزه وارد شدیم؛ جمعیت زیاد و هوای گرم. آمدیم از وسط صف نظام گذشتیم. نایبالسلطنه بود، عزیزالسلطان بود، شاهزادهها بودند، آخوندها بودند، وزرا و غیره همه بودند. نجمالملک آمد گفت تحویل شد، خوب بود زودتر شروع کردیم به شاهی دادن. آخوندها از امام جمعه و غیره پول دادیم و بعد صدراعظم را دادیم و گفتیم شاهزادهها بیایند. دیگر هِی شاهزاده بود که میآمد. به قدر پانصد نفر شاهزاده آمدند و پول گرفتند. هیچ وقت آنقدر شاهزاده ندیده بودیم. بعد همین طور طبقه طبقه آمدند و پول گرفتند. تقریبا دو ساعت تمام پول دادیم.»
پینوشت: این بخش از خاطرات ناصرالدینشاه با استفاده از کتاب «روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار از مجموعه انتشارات دکتر محمود افشار» نوشته شده است.
انتهای پیام