من یک مادرم. نگرانی برای آینده بچه ها، چیزی است که تقریبا همه پدر و مادرها آن را تجربه میکنند. اما من از یک جایی به بعد، حقیقتا ترسیدم. احساس کردم دستم به جایی بند نیست. احساس کردم به در و دیوار زدنهای من و همسرم برای تربیت بچهها، هیچ تضمینی نمی دهد که فرزندانمان در مسیر حق قرار بگیرند و در این مسیر بمانند. حتی از عاقبت خودم هم ترسیدم. فهمیدم که جز توسل و توکل واقعی و سپردن خانواده ام به عنایات الهی، کار دیگری از دستم بر نمی آید. احساس کردم تنها کاری که میتوانم بکنم این است که همه مان برویم زیر چتر حمایت پدر امت. من، خانواده ام، نسلم، همه مان برویم در پناه ولایت علی ابن ابیطالب و برگزاری جلسه خطبه خوانی غدیر، برایم نمادی از این تمسک شد. بچهها که بزرگتر می شدند، احساس مادری من هم گسترش پیدا میکرد. من با یک عاطفه مادرانه، همه انسان ها را در دایره ولایت علی و پناهنده به حصن حصین او میخواستم.
لحظه تصمیم
دغدغه دین و مذهب هم نقطه اتکاء دیگری برای پافشاری بر این آیین هر ساله است. هرچه قدر هجمهها به اساس دین و به پایه های تشیع بیشتر میشود، من بیشتر احساس نیاز میکنم که این رشته را محکم تر نگهدارم. توجه خودم، بچه هایم و همه آدم های دور و برم را به غدیر جمع کنم. هرچه جاذبهها و لغزانندگی های دنیا را بیشتر درک میکنم، بیشتر نگران لحظه خطیر انتخاب میشوم. بیشتر بزرگداشت یاد و خاطره یک عهد تاریخی و پایبندی به پیمان در لحظه تصمیم، برایم مهم میشود.
خطبه خوانی دسته جمعی
مراسم خطبه خوانی غدیر ما، دو بخش اصلی دارد. در بخش اول، همه آدم بزرگ های مجلس مشارکت میکنند. به نوبت هر کس یک فراز از خطبه غدیر را با ترجمه میخواند و همین طور خواندن متن، پیش میرود. در همین حین بچهها هم با هدایت دختران نوجوان یا یکی دو تا از مامان ها، در گوشه ای کاربرگ غدیری رنگ میکنند یا کاردستی میسازند. این بخش برنامه حدود چهل دقیقه طول میکشد. تعدادی کتابچه خطبه غدیر داریم. یک سال هم دیدیم کتابچه ها کمند، فایل خطبه غدیر را پرینت گرفتیم و چند نسخه از رویش کپی کردیم. نهایتا باز هم اگر کم بیاید، بعضی ها از روی گوشی خطبه را میخوانند.
تا همیشه، نسل به نسل
خواندن فرازهای خطبه غدیر لذت عجیبی دارد. بارها اشک را در چشم های آدم جاری میکند. آنجا که پیامبر میگویند «تا همیشه نسل به نسل منتقل کنید»، آدم حس میکند وسط این ارتباط در یک نقطه ثقل تاریخی ایستاده و حالا دارد با خواندن خطبه وقتی بچههایش نشستهاند و این جملات را می شوند، به این کلام پیامبر «به روی چشم»می گوید.
دست و جیغ و هورا
بخش دوم، دیگر محوریتش با خود بچه هاست. می آیند جلو مینشینند و مولودی و دست و شکلات، فشفشه و برف شادی و بادکنک. قبلا برای همه جمعیت کیک خامه میگرفتم اما اخیرا که هزینه کیک گران شده، فقط برای بچه ها میگیرم. یک شعر غدیری پخش میکنیم، بچه ها با هم می خوانند، شمع ها را فوت میکنند و بعد کیک میخورند.
میزبانی خانوادگی
سعی میکنم بچه هایم را در فرایند آماده سازی و برگزاری مراسم مشارکت بدهم. برای تزئینات، تم های آماده نمیگیریم. از چند روز قبل با بچه ها مینشینیم و با کاغذ رنگی، ریسه درست میکنیم. خودشان روی بادکنک ها عبارت های عیدانه مینویسند. توی مرتب کردن خانه کمک میکنند. در پذیرایی نقش دارند. یک نفرشان با گلاب پاش دم در می ایستد و به مهمان ها گلاب میدهد.
کم هزینه و ماندگار
من دوست دارم از مهمان هایم خوب پذیرایی کنم اما نمیخواهم شادی عید غدیر در خوردنی های رنگ وارنگ و انواع دسرها و نوشیدنی ها منحصر شود. گاهی با یک آش ساده پذیرایی کرده ام. گاهی نون و پنیر و سبزی. یک بار هم سالاد ماکارونی.
اگر برگزاری مراسم برایمان پرهزینه شود، ممکن است از انجام اصلش هم پشیمان شویم و دیگر سال های بعد نتوانیم تکرارش کنیم. دیگران هم جرات نکنند سراغ چنین برنامه هایی بروند.
من همیشه دوست داشته ام به مهمان هایم، خصوصا بچه ها، عیدی بدهم. اما بخاطر هزینه هیچ وقت نتوانسته ام این کار را عملی کنم. با خودم فکر میکنم که همان کاردستی ای که بچه ها با خودشان می برند، از یک عیدی نقدی برایشان خاطره انگیزتر است.
فرصت سه روزه
ظاهرا بیعت با امیرالمؤمنین در واقعه غدیر سه روز طول کشیده است. بر همین اساس من گاهی مراسم را روز عید برگزار میکنم و گاهی هم فردا یا پس فردای عید. روز عید سر خیلیها شلوغ است، مخصوصا سادات، اما روزهای بعد بهتر میتوان برنامه را هماهنگ کرد.
وسعت خانه دل
خیلی خوب است اگر خانه بزرگ باشد و آدم بتواند مهمان های بیشتری را دعوت کند. اما اگر هم این امکان را نداشت، ایرادی ندارد. من تا کنون در خانه بزرگتر از ۹۳ متر زندگی نکرده ام. مراسم را در خانه ۷۵ متری هم گرفته ام. خانه که کوچک باشد، مهمان ها کمتر میشوند، اما اصل برنامه برقرار است.
شریک ارادت
یک گزینه هم برگزاری مشارکتی مراسم است. ما یک سال در ایام غدیر، خانه نداشتیم! خانه قبلی مان را ترک کرده بودیم و خانه جدیدمان هم هنوز خالی نشده بود. در گروه دوستانه مان اعلام کردم که چه کسی میتواند خانه اش را برای جشن و خطبه خوانی غدیر در اختیار ما بگذارد. خیلی زود داوطلب پیدا شد. من همه وسایل را بردم و مراسم را خانه دوستم برگزار کردیم.
برای اینکه زحمت و هزینه برنامه کمتر شود، آدم ها میتوانند کلا برنامه را مشارکتی برگزار کنند. یک نفر که منزلش بزرگ ترست، فقط خانه را تمیز کند و میزبان شود. یک یا چند نفر هزینه پذیرایی را تقبل کنند. یک نفر که امکان خرید دارد، در تهیه اقلام فعالیت کند. و…
پاسداشت پایمردی
معمولا ما وقتی عبادت یا کاری معنوی میکنیم، ثواب آن را به اهل بیت علیهم السلام تقدیم میکنیم. کار خیلی خوبی است. اما من درباره جلسات خطبه خوانی غدیر، تصمیم گرفتم اگر این برنامه ثوابی دارد، آن را تقدیم به علمای فقید شیعه بکنم. کسانی که با زحمت بسیار و از دل قرن ها خفقان و ظلم و محرومیت، پیام غدیر را حفظ کردند و سینه به سینه به ما منتقل کردند تا اکنون ما از موهبت ولایت برخوردار باشیم و امروز با آرامش بنشینیم و از ولایت علی و حب اهل بیت سخن بگوییم.
یک سال نیت کردم ثواب مجلس کوچکم را تقدیم علامه امینی بکنم. به پاس زحمات زیادی که برای کتاب الغدیر متحمل شده بودند. یک سال آیت الله قاضی در ذهنم آمد که مراقبه و خودسازی شان منشا برکات برای جمع زیادی از شیعیان بوده تا طریق سیر و سلوک را بیابند. همیشه فکر میکنم تکریم علمای شیعه، به ما کمک میکند تا هم زندگی مان جان بگیرد، هم آخرت مان آباد شود.