24 ساله بودم که مادرم سکته کرد و از دنیا رفت. بعد از دو سال پدرم تصمیم به ازدواج گرفت. من هم تصمیم گرفتم دیگر با او زندگی نکنم. هنوز هم نمیتوانم با ازدواج پدرم بعد از فوت مادرم، کنار بیایم. معمولا از صبح تا شب را سر کار میمانم تا ذهنم درگیر مشکلاتم نشود اما نمیتوانم. زندگیام خیلی تلخ شده است، چه کنم؟
پاسخ مشاور
اضافه کاری برای شما راهحل مشکل نیست بلکه به عنوان یک راه فرار از مشکلات میتوان از آن یاد کرد. شما نیز باید به دنبال راهکارهایی باشید تا از دغدغههای ذهنی و مشکلات خود بکاهید و به همین منظور توصیه هایی را بیان می کنیم. ارتباط با پدرتان را قطع نکنید ارتباطتان را با پدر به هیچوجه قطع نکنید و حتی کم اما حتما به او سر بزنید. شاید در همین رفتوآمدها نظرتان عوض شد. این که خانواده شما به نوعی از هم پاشیده، یک واقعیت است و بهتر است به جای پیدا کردن مقصر، به تدریج از این حس اجبار در وجود خود خلاص شوید زیرا انسانها به طور طبیعی از محیطها و شرایط تحمیلی دچار عصبانیت میشوند.
آیا هدفی در زندگی دارید؟
در پیامکتان نشانهای از اهدافتان در زندگی نمیبینیم. معمولا انسانهای بی هدف انگیزه خود را برای فعالیت و لذت بردن از زندگی از دست میدهند و چون از موفقیتهای خود لذت نمیبرند به مرور بیانگیزه میشوند و به پوچی میرسند. در ضمن شما در سنی هستید که میتوانید برای ازدواج و تشکیل خانواده اقدام کنید پس به این نکته توجه داشته باشید که تنهایی، یکی از عوامل موثر در وضعیت فعلی شماست. صرف نظر از نیازهای فیزیولوژیکی، معمولا افراد و به ویژه خانمها نیازهای عاطفی زیادی دارند که فقط از طریق ازدواج تامین میشود. داشتن یک تکیهگاه مناسب و یک همدم شایسته، از مهمترین خواستههای یک دختر در زندگی است و به شما نیز توصیه میکنیم در کنار سایر خواستهها و آرزوهای خود به این مسئله نیز با اولویت بالا بپردازید.
نویسنده: دکتر حسین محرابی، روانشناس