گفتوگو با «نسرین نعمتی» که از کودکی عاشق ارتفاع بوده و ویدئوی فعالیتش در ارتفاع بسیار بلند در شبکههای اجتماعی پربازدید شد
شما هم از بلندی یا در معرض ارتفاع بودن، واهمه دارید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس لابد شما هم مثل من جزو دسته بزرگی از افرادی هستید که از فوبیای «آکروفیا» یا همان ترس از ارتفاع رنج میبرید. پس حالا که همدردیم، شاید شما هم مثل من با دیدن ویدئویی که در آن یک خانم روی طناب در حال آببندی یک ساختمان بلند در ارتفاع است، هیجانزده و حتی شاید متعجب شده باشید. اما بهتر است بدانید خانم «نسرین نعمتی» ۴۵ ساله، از همان کودکی عاشق ارتفاع و صخرهنوردی و دیوارنوردی و پاراگلایدر و کلا هرکاری که با ارتفاع و طناب سر و کار داشته باشد، بوده است. پس اگر هنوز برای شما این ویدئو و داستان زندگی این خانم جذاب است، پیشنهاد میکنم حتما پرونده امروز زندگی سلام را بخوانید تا بیشتر با این خانم، شغل و زندگی پر فراز و نشیباش آشنا شوید.
درآمدم روزی ۵۰۰ تا ۸۵۰ هزار تومان
خانم نعمتی در بخش دیگری از صحبتهایش با مقایسه حقوق و مزایای این کار در ایران و خارج از کشور میگوید: «درآمدش برای کسی که به عنوان یک نیرو سر کار میرود اصلا خوب نیست. رک بگویم من هم نیرو بودم هم تکنیسین و هم به عنوان کارفرما، کار را قبول کردم و نیرو گرفتم. ولی زمانهایی که به عنوان نیروی ساده تجربه کار داشتم، حقوق من از کارگرهای عادی حتی کمتر شده است. در صورتی که همه میدانند مهم ترین اصل این کار ایمنی و بعد، جنبه خطرات آن است. نکته بعدی این که در این کار شما روی پا یا صندلی نیستید، بلکه روی طناب مینشینید. در این حالت به مرور روی ماهیچههای پا و کمر شما فشار زیادی وارد میآید. جالب است بدانید در خارج از کشور ما، این کار جزو مشاغل سخت محسوب میشود و بین ۶ تا ۱۲ سال با کلی حقوق و مزایا بازنشسته میکنند. ضمن آن که حداقل حقوقشان بین ساعتی ۴۵ تا ۶۰ دلار است. ولی در ایران ما از ساعت ۸ – ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر روی طناب هستیم. حتی گاهی پیش آمده که کارفرما، ما را تا ۱۰ شب مجبور به کار کرده است در حالی که حداکثر زمان مشغول بودن به این کار باید بین ۵- ۶ساعت باشد نه بیشتر. من به صورت دایم کار نمیکنم اما وقتی هرروز به صورت نیرو سرکار میرفتم، روزی بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزارتومان کار میکردم ولی بعدها که دیگر به عنوان نیرو، کار نمیکردم بدون ابزار روزی ۲۵۰ تا ۵۰۰ و با ابزار از خودم از ۵۰۰ تا ۷۵۰ یا حتی ۸۵۰ هزار تومان می گرفتم که بستگی به کرم و لطف کارفرما دارد. میدانم الان نشستهاید و دو دوتا چهارتا میکنید تا رقم حقوق ماهانه من را حساب کنید اما امیدوارم همه این حساب و کتابها با توجه به کار، هزینه حمل و نقل، خوشحسابی کارفرما و البته در کنار خطرات کار من باشد. در یک سری شرکتهای بزرگ مثل پالایشگاه هم ممکن است کارفرما ۱۰۰ میلیون برای این کار پول بدهد اما به من کارگر در مجموع شاید بیشتر از ۸ تا ۱۰ میلیون ندهند. بیمه هم که بیمه حوادث روزانه است.»
دوست نداشتم آن ویدئو منتشر شود
«نسرین نعمتی» که کارشناسی ارشد خوانده و از شغل قبلیاش با کم لطفی جدا شده، حالا کارش در ارتفاع بلند است و در همین ابتدای گفتوگو گریزی به ویدئویی که از او در شبکههای اجتماعی پخش شده است، میزند و میگوید: «آن فیلم توسط یکی از ساکنان آن مجتمع مسکونی و درمحل کارم گرفته شد. قرار هم نبود پخش بشود چون ایشان این فیلم را برای یک تیم از خانمهای کارآفرین که از نقاط مختلف کشور مانند سیستانوبلوچستان و … کار و کارآفرینی میکنند، گرفته بود. گویا ایشان به کار من علاقه مند شده و از من خواسته بود خودم را برای این جمعیت معرفی کنم. در کل، بحث راجع به کارآفرینی بود و اصلا قرار نبود این ویدئو در فضایمجازی بازنشر شود. من دوست نداشتم تصویری از من دیده شود که مردم فکر کنند به ناچار به این کار روی آوردم و دلیل دیگر هم سوءاستفادهها بود. به مدت دو شب تلاش کردم تا مانع این کار شوم، به کانالهای مختلف هم پیام دادم و حتی بعضی با عذرخواهی پاک کردند، اما بعضی جواب هم ندادند تا اینکه متوجه شدم نمیتوانم جلوی انتشارش را بگیرم. اما این نکته را باید بگویم نظرهای مثبت و تاثیرگذاری از مردم دریافت کردم که خیلی خوب بود.»
کار در ارتفاع بهتر و ایمنتر از داربست است
«من عاشق این کار بودم یعنی آن موقع که سنگنوردی میکردیم هر برج یا ساختمان بلندی که میدیدم، دوست داشتم به آن فرود کنم.» خانم نعمتی با توضیح این جمله از علاقه خود به این حرفه می گوید و ادامه می دهد: «اسم اصلی این رشته «ایراتاب» یا کار با طناب است ، دسترسی با طناب یا کار در ارتفاع که به راپل من برای مردها و راپل وومن برای بانوان معروف شده است.
سنگ نوردی صعودش خیلی لذت دارد اما بچههایی که دیوارهنوردی میکنند، دو مدل هستند که یک مدل آن ورزشی است، یک مدل هم که مثلا دیوارهنوردی علم کوه است. در دیوارهنوردی شما بعد از رسیدن به قله یا میتوانید به صورت کوهنوردی پایین بیایید یا با طناب فرود بیایید. اما ما در ایراتاب سقوط نمیکنیم، فرود میآییم با این تفاوت که این فرود سریع و هیجانی نیست بلکه باید در این بین کار هم انجام بدهیم. اما این هم بینهایت لذتبخش است و من عاشق این کار هستم، حالا هرچه که میخواهد باشد از دکل و برج تا پالایشگاه و … . به یاد دارم که برای نمای خانه ما به کسانی که قرار بود پیچ و رول پلاک کنند به جای داربست پیشنهاد کار با طناب را دادیم که هم ارزانتر است هم دسترسی راحتتری دارد و هم خیلی ایمنتر است. البته به شرطی که اصول و قواعد و وسایل استاندارد را به کار ببرند. در کل در این شیوه میتوان هرکاری را در ارتفاع از پیچ و رول پلاک و آببندی تا درز انقطاع و نورپردازی و ترمیم سنگ و نصب شیشه یا حتی وقتی امکان دسترسی به بعضی نقاط بلند ساختمان میسر نیست، انجام داد. در کارهای صنعتی هم میتوان دکلهای برق و مخابرات، پالایشگاهها یا حتی وقتی میخواهید وسیلهای را با طناب به بالا ببرید مثال زد.»
از بچگی عاشق ارتفاع بودم و هیچوقت نترسیدم
«نعمتی» که حدود سه سال است در ارتفاع کار میکند و مدرک مربیگری صخرهنوردی خود را در سال ۸۴ گرفته است، از علاقهاش به ارتفاع و تجربیات کوهنوردی خود میگوید: «از بچگی عاشق ارتفاع بودم و هیچوقت نترسیدم. مثلا یادم است در کودکی یک بار یک کبوتر زخمی را از لبپشت بام نجات دادم. بعد هم به کوه نوردی حرفهای علاقه مند شدم. لازمه این کار هم داشتن مهارت در سنگنوردی، یخنوردی و آبشار گردی است. پس علاوه بر نیازی که برای کوهنوردی داشتم به سنگنوردی علاقه مند شدم و به دنبال این رشته رفتم. این شد که من از سال ۸۲ برای اولین بار برای صعود به قله آرارات به تیمملی بانوان دعوت شدم و در سال ۸۳ هم شدیم اولین تیم صعود کننده بانوان اسلامی به قله اورست. برنامهای که با موفقیت در سال ۲۰۰۵ انجام شد.»
بدون اطلاع خودم از دانشگاه اخراج شدم
او که کارمند رسمی یکی از دانشگاهها بوده و سابقه دو سال مسئولیت تیم کوهنوردی اعزامی به هیمالیا را هم در کارنامه دارد، در این باره میگوید: «من سال ۷۳ استخدام دانشگاه و در سال ۷۶ کارمند رسمی آن دانشگاه شدم. سال ۸۷ که در حال جذب به هیئتعلمی بودم، دختر اولم را باردار شدم. به همین دلیل در آستانه عضویت در هیئتعلمی ترجیح دادم به جای مرخصی استعلاجی به مرخصی بدون حقوق بروم. به خصوص به این دلیل که شرایط کار و انتقال من از تهران به محل کارم در شهر دیگر سخت بود. اما در آن مدت شش ماه، رئیس دانشگاه عوض شد و چون معاونت مالی نامه من را دیر به منطقه فرستاده بودند با مرخصی من موافقت نشده بود. بعد که تماس گرفتند، به دلیل شرایط خاص خودم، همسرم مدارک پزشکی من و شرایط شغلی و مدارک خودش را برای درخواست یک سال مرخصی بدون حقوق به آن دانشگاه برد. بعد باز با من تماس گرفتند و گفتند با مرخصی شما موافقت نشده است. من که تازه زایمان کرده بودم اعلام کردم امکان برگشت برای من فراهم نیست. یادم هست در آن زمان دخترم ۲ و نیم ماهه بود. آن دانشگاه برای تمام این مدتی که نبودم نهتنها غیبت رد کرده بلکه برای من، غیابی کمیته انضباطی هم تشکیل داده است. چندسال بعد که رئیس آن دانشگاه عوض شد باز هم نامه دادم ولی همان جواب قبل را شنیدم.»
عاشق کار در جنوب و پالایشگاه هستم
علاقه خانم نعمتی صرفا به ارتفاع محدود نمیشود. او در خصوص ایمنی و علایق خودش به حوزه صنعتی این کار میگوید: «خداراشکر تا به حال برای من و جلوی چشم من اتفاق ترسناک یا خاصی نیفتاده است ولی سال پیش یکی از همکاران که در حال کار با رزین بود روی نما بر اثر جوشکاری نفر کناری و پرت شدن جرقههای جوش، سطل رزینش آتش میگیرد، از دست هیچکس هم کاری برنیامد و این فرد به پایین پرت میشود و متاسفانه در بیمارستان فوت میکند. ولی من خیلی رعایت میکنم. اصولا قوانین ایراتاب این گونه است که باید از دو طناب استفاده کنید. یکی از این طنابها اصلی و دیگری به اصطلاح «بکآپ» است. نکته مهم دیگر استاندارد بودن و سالم بودن وسایل است. این دو تا خیلی مهم است، بارها شده است که ابزاری استاندارد بوده اما کهنه شده است. اگر این دو شرط در کنار داشتن تخصص باهم باشند، قطعا هیچ اتفاقی نمیافتد. من با همین وسایل تجربههای خاص داشتهام. مثلا خیلی از برجهای بلند تهران را رفتهام. همیشه علاقه داشتم و خیلی هم تلاش کردم در جنوب و پالایشگاه کار صنعتی انجام دهم ولی خیلی متفاوت است چون باید با مواد شیمیایی و در شرایط کار متفاوت کار کنید، حتی شاید باورتان نشود درخواست هم دادم، که گفتند باید آقا باشید. در بعضی از موارد هم گفتند باید دو ماه مستمر این جا باشید که با توجه به شرایط خانواده من نشدنی بود یا قیمت پیشنهادی آنها همان روزانه ۴۰۰ یا ۵۰۰ بود که صرف نمیکرد.»
۲۲۰ یورو فقط برای آزمون بینالمللی این رشته هزینه کردم
حرفهای نسرین نعمتی درباره واکنش مردم جالب است. او میگوید: «هرچند خیلی کم، عکس و ویدئو از من منتشر شده اما بارها کسانی را دیدم که چه در مجازی و چه در جاهای دیگر به من گفتند خدایی کارت سخت است. در حقیقت موقعهایی که متوجه میشدند من خانم هستم یک سریها خیلی خوشحال میشدند و کلی تشویق میکردند، یک سری هم قضیه معیشتی را پیش میکشیدند و نوچ نوچ میکردند و میگفتند ناراحت نشو اما این هم شد کار که تو انجام میدهی؟ چرا اصلا؟ و من در جواب میگفتم ببخشید من آدم بیچارهای نیستم و برای این کار علاوه بر مهارتی که از قبل داشتم یک دوره بین المللی هم گذراندم که جدا از هزینه دوره، فقط حدود ۲۲۰ یورو برای آزمون بین المللی هزینه کردم ، چرا فکر میکنید نیازمندم؟ از زمانی که کوه میرفتم یا زمانی که دوچرخه سواری میکردم جزو اولینهای شهر ابهر بودم. سال ۸۰ خلبان پاراگلایدر شدم که در آن سالها شاید در ایران ۱۰ خانم هم شرکت نکرده بودند. من به دلیل این که از سن کم شروع به این کار کردم، اینکار را دوست دارم و تا وقتی زنده هستم دست از این فعالیت برنمیدارم، نه این فعالیت، هر فعالیتی، از وقتی دانشجو شدم شروع به کار کردم و با توجه به عملکردم بدون هیچ پارتی بازی، استخدام رسمی دانشگاه شدم. الان هم خدارا شکر می کنم و از زور بازوی خودم نان میخورم و به دلیل مدرک درجه ۳ که دارم هنوز چه در تهران چه در شهرستانها، صخرهنوردی را آنهم به طور خصوصی و به صورت کلاسهای مقدماتی که فدراسیون برگزار میکند تدریس میکنم.»
واکنش خانمها بدتر از آقایان بوده است
خانم نعمتی در بخش پایانی صحبتهایش تعداد افرادی که این شغل را دارند، انگشتشمار می خواند و می گوید: «خانمهایی که مدرک دوره طنابنوردی را میگیرند کم نیستند. به ویژه بچههایی که سنگنوردی را در سطحهای بالا انجام میدهند اما من راجع به این که چه کسی این کار را میکند باید بگویم، حتی به تعداد انگشتان یک دست هم سراغ ندارم. البته باید بگویم واکنش خانمها گاهی بدتر از آقایان بوده است. بیشتر شبیه تمسخر بود به ویژه بچههای سنگنورد که به شوخی میگفتند این کار همان شیشهپاک کنی است دیگر اما نمیدانستند که این کار فقط یکی از کارهایی است که ما انجام میدهیم و این پدیده یعنی تمیز کردن شیشهها یککار کاملا صنعتی است و من هم اصلا ابایی ندارم از انجام این کار. نکته آخر هم اینکه خیلی از همکاران اسبق و دانشجویان بعد از دیدن ویدئو، با من تماس گرفتند و گفتند که از دیدن دوباره من خیلی خوشحال شدند چون همیشه از من خاطره خوبی به یاد دارند.»
نویسنده: نجات شکوندی | روزنامهنگار