کودکان دنیا را از زاویه دید خود می‌بینند و در مراحل مختلف رشدی خود مسائل خاصی را تجربه می‌کنند. یکی از موارد مهم در طول رشد کودک خیال‌پردازی و یادگرفتن مهارت روبرو شدن با فشار است. نکاتی که اغلب با دروغگویی اشتباه گرفته می‌شوند. در این رابطه با دکتر مدنی‌فر، مشاور فرزندپروری گفتگو کردیم تا ریشه‌ها و راه‌حل‌های مواجهه با دروغگویی کودکان را بشناسیم.
 بچه‌ها ممکن است برای کسب توجه، اجتناب از مشکلات یا رهایی از فشار دروغ بگویند. این دروغ‌ها گاهی در میان خیال‌پردازی‌های آنها گفته می‌شود و گاهی ریشه در احساس ناامنی دارد. برای جلوگیری از دروغگویی، به بچه‌ها اجازه دهید متوجه شوند که گفتن حقیقت، آنها را با مشکل کمتری مواجه خواهد کرد؛ به کودکانتان فرصت دهید مراحل رشدی خود را در آرامش طی کنند.

طیبه مدنی‌فر، کاندیدای دکتری مشاوره و فعال حوزه فرزندپروری، در رابطه با مشکل دروغگویی کودکان گفت: «گاهی والدین در مواجهه با دروغگویی کودکان، نگران می‌شوند، ممکن است به تربیت خودشان شک کنند و یا نگران باقی ماندن این عادت روی کودکشان شوند. نگرانی از ملامت و سرزنش اطرافیان هم بار زیادی را روی دوش آنها می‌گذارد و همه این موارد ممکن است باعث بروز برخوردی شدید با کودک شود اما چنین برخوردی از نظر تربیتی صحیح نیست و بیشتر به دلیل نگرانی‌های ذهنی خود والدین است.»

کودکان معمولا از چه سنی دروغ گفتن را شروع می‌کنند؟

توجه به بازه سنی و مرحله رشدی کودک، به درک درست ما از این مساله کمک می‌کند. کودکان در سنین قبل از ورود به مدرسه، خیال‌پرداز هستند و اغلب در دنیای غیر واقعی و فانتزی زندگی می‌کنند. آنها در مرحله رشدی خود محوری هستند و از زاویه دید مخصوص خود به مسائل نگاه می‌کنند. ما به عنوان والد نباید رویاپردازی را با دروغگویی اشتباه بگیریم؛ به عبارتی آنها دروغ نمی‌گویند و صبحت‌های خلاف واقع آنها به دنیای خیالی‌شان مربوط می‌شود.

والدین در مواجهه با رویاپردازی کودک می‌توانند گاهی با او همراه شوند، وارد دنیای خیالاتش شوند. مثلا کودک ممکن است بگوید دوستی در اتاقش دارد که همبازی اوست. یا ممکن است بگوید من روی دیوار خط نکشیدم و کار شخص یا حتی موجود خیالی دیگری بوده، در این شرایط یک والد آگاه، بدون ترس از نگرانی‌های ذهنی خود، با دنیا و مرحله رشدی کودک خود همراه می‌شود و در کنار همراهی، مرز واقعیت و خیال را نیز به او نشان بدهد.

پس این صحبت‌های خلاف واقع مربوط به تفاوت درک کودکان از دنیاست؛ آیا بچه‌ها متوجه می‌شوند که خلاف واقع صحبت می‌کنند؟

در آستانه ورود بچه‌ها به مدرسه تا حدود ۱۰سالگی، کودکان به مرور تفاوت واقعیت و خیال را متوجه می‌شوند و آرام آرام به این تشخیص می‌رسند که آیا یک مسئله واقعا وجود دارد یا مربوط به دنیای ذهنی آنهاست. در این صورت اگر به صورت موردی دروغ بگویند قابل اغماض است اما نباید به ریشه‌های آن اتفاق بی‌توجهی کرد. اگر این رفتار به یک روال تبدیل شد، تداوم پیدا کرد و در موقعیت‌های مختلف اتفاق افتاد، باید حتما بررسی کرد که از کجا نشات گرفته است.

در این مرحله دروغگویی را ناشی از یک فشار هیجانی می‌دانیم. دروغگویی در مواجهه با موقعیت نگرانی و ترس مثل یک پناهگاه برای کودک است و به صورت یک مکانیسم دفاعی در برابر فشار هیجانی از او محافظت خواهد کرد. این اتفاق در نگاه روانشناسی یک رفتار منفی نیست اما باید بررسی کنیم که چرا کودک تا این حد تحت فشار است و برای محافظت ار خودش به دروغگویی پناه برده است.

چه عاملی کودک را محتاج ورود به پناهگاه و استفاده از این مکانیسم دفاعی می‌کند؟

گاهی والدین سختگیر و مقرراتی با وضع باید و نبایدهای زیاد برای کودک، او را در موقعیت ناامنی قرار می‌دهند؛ وقتی کودک خطایی مرتکب می‌شود و یا می‌ترسد که مبادا رفتار یا حرف او مورد تایید والدینش نباشد، شروع به دروغگویی و صحبت خلاف واقع می‌کند. اگر ما در واکنش به این رفتار کودک، او را نصیحت یا توبیخ کنیم و به ریشه این رفتار او توجه نکنیم، مانند این است که علائم را درمان کنیم و عفونتی که باعث این تب شده را نادیده بگیریم! این در حالی است که رفع ریشه‌های آن عفونت مهم است. پس دروغگوییِ ناشی از فشار هیجانات، نیاز به بررسی ریشه‌ای و بستر ارتباط کودک با اطرافیان مهم زندگیش دارد.

در مقابل دروغ‌های گاه و بی‌گاه چه واکنشی نشان بدهیم؟

ما به عنوان والد باید رفتار خودمان را تنظیم کنیم، گاهی اغماض کنیم؛ گاهی رفتار خود را تغییر دهیم و یا گاهی با کودکمان وارد گفت‌وگو شویم؛ باید برای کودک توضیح دهیم که واقعیت چطور می‌تواند به ما کمک کند. گاهی کودک با وجود اینکه تحت فشار است حقیقت را می‌گوید. اینجا باید تشویقش کنیم و توضیح دهیم که چقدر رفتار او لذت‌بخش است و اینکه با وجود سختی شرایط حقیقت را گفته قابل تقدیر است. گاهی اما دروغگویی کودک به دلیل سختی شرایط بوده؛ باید با او همراه شویم، درکش کنیم و شرایط را برایش توضیح دهیم تا احساس امنیت کند.

تذکر یا تنبیه چطور؛ جایگاهی دارد؟

برای اینکه متوجه شویم چطور با دروغگویی کودکان روبرو شویم باید علت‌ها و ریشه‌های آن را بشناسیم. بازنگری در روش‌های تربیتی، میزان سختگیری، نوع تنبیه‌ها و میزان تناسب تنبیه یا روش برخورد ما با عملکرد خطای کودک معمولا ریشه دروغگویی را آشکار می‌کند. نکته مهم این است که توجه به ریشه‌ها روی واکنش ما تاثیر دارد. ما نباید یک واکنش هیجانی و سخت داشته باشیم بلکه باید به پشت رفتار کودک و به عبارتی علل به وجود آمدن رفتارش نگاه کنیم دنیای ذهنی او را درک کنیم و برای این کار تمرین تامل کردن در موقعیت‌ها و رفتار کودک توسط والدین خیلی راهگشا خواهد بود.

در مرحله بعد و در حالی که والد آرامش پیدا کرده، نکته مهم این است که برچسبی به کودک نزند: «دروغگو نباش، دروغ نگو» و برچسب‌های ارزشی مانند «دروغگو دشمن خداست، خدا بچه دروغگو را دوست ندارد» این جملات رابطه کودک با ما و خدا را خراب می‌کند. در این شرایط، ترس‌های جدیدی را در او به وجود می‌آید که باعث اضطراب بیشتر و دروغگویی بیشتر می‌شود. ما باید محیط کودک را امن نگه داریم و واکنشی متناسب با مرحله رشدی و میزان هیجانی که او تجربه می‌کند نشان دهیم.

اگر بچه‌ای دوستان یا بزرگترهایش را در حال دروغ گفتن ببیند چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

گاهی کودک الگوهایی از دروغگویی دارد که در اکثر موراد ممکن است والدین او باشند. حتی دروغ‌هایی که به چشم نمی‌آید هم موثرند. مثلا کودک خوراکی‌ای می‌خواهد و ما در پاسخ می‌گوییم «نداریم!» ولی کودک آن را دیده و از وجود آن خبر دارد. ممکن است ما در آن لحظه حوصله بحث کردن و مخالفت کردن را نداشته باشیم: «مثلا الان مناسب وضعیت تو نیست، مریض هستی و این برای تو ضرر دارد.» کودکان مشاهده گران دقیقی هستند. ممکن است ما در یک مکالمه یا تماس تلفنی چیزی را بگوییم که همه واقعیت نباشد. این اتفاق برای کودک کنجکاو ما به شکل یک راه فرار خوب دیده می‌شود. ممکن است هیچ وقت هم به ما نگوید که خودتان هم به همین صورت دروغ گفته‌اید ولی این راهکار به نظر او مورد تایید والدین است و آن را به کار می‌گیرد.

اگر با یک بچه دروغگو روبرو شدیم چه کنیم؟

مسئولیت تربیت کودک و مواجهه با رفتارهای غلط او در درجه اول به عهده والدین است. ما نباید به دنبال ایفای نقش تربیتی برای کودک دیگران باشیم چون از فشارهایی که روی کودک است، از وضعیت زندگی او و الگوهایش اطلاعی نداریم. پس در یک تعامل گذرا، مثلا در یک مهمانی یا یک برنامه تفریحی، ما با نصیحت کردن یا برچسب زدن به او تاثیر تربیتی نخواهیم داشت. حتی توصیه به والدین و تحت فشار قرار دادن آنها هم مفید نخواهد بود چرا که ممکن است به رفتار نامناسب والدین با کودک منجر شود. شاید بهترین کار ما به عنوان یک فامیل، دوست و یا آشنا در برخوردی گذرا این باشد که فضا را برای کودکان امن کنیم و به کودک کمک کنیم که اگر تحت فشار است راحت‌تر از آن خارج شود و شرایط و نیازهای خودش را توضیح دهد.

مجبور کردن بچه‌ها به راستگویی کار درستی است؟

همانطور که گفتیم، با توجه به مرحله رشدی کودک، گاهی این رفتار به علت رویا و خیال‌پردازی یا به علت تجربه فشار هیجانی، الگوی تربیتی نامناسب، الگوی نادرست تربیتی والدین و یا محیط‌های دیگر از یک کودک سر می‌زند؛ مجبور کردن بچه‌ها به راستگویی هیچ فایده‌ای ندارد. باید ریشه‌ها را حل کرد. توصیه و اجبار، مادامی که پشت رفتار کودک را ندیده باشیم و مشکلات و زمینه‌ها را رفع نکنیم فایده‌ای نخواهد داشت. بچه‌ها نیاز به یک فضای امن دارند. این باعث می‌شود فطرت پاک بچه‌ها و تمایل آنها به حقیقت، راستی و خوبی با زمینه چینی‌های مناسب تربیتی در یک فضای امن شکوفا شود.