هر کدام از بچه  ها در مقطع خاصی به زندگی شما قدم می گذارند و شما را به یاد گذشته خودتان می اندازند؛ مثلا فرزند ارشد وقتی به دنیا می آید که مادرش از لحاظ شغلی موفق است. کمی بعد وقتی بچه دوم به دنیا آمد، مادر تصمیم می گیرد تا مرخصی بگیرد؛ اما دیری نمی پاید که نمی تواند در خانه ماندن را تحمل کند؛ بنابراین احتمال دارد به شکلی ناخودآگاه بین فرزند دوم خود و دوره دلسردی ارتباط برقرار کند. این چنین است که رابطه اش با فرزند دوم از این افکار ناخودآگاه متأثر می شود.

حالت دیگر این است که یکی از رفتار ها یا خصلت  های بچه شبیه یکی از والدین باشد که ممکن است سبب نزدیکی آن دو شود یا باعث شود پدر یا مادر به دلیل همین تشابه فرزند را از خود براند. جا دارد والدین با دید باز و دقیق به تجربه  های دوران کودکی خود بنگرند، چون بیشتر آن  ها این تجربیات را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنند. حیف است که پدر و مادر به این ترتیب و از سر ناآگاهی باعث شوند نسل به نسل در خانواده، سلسله ای از بچه  های «عزیزدردانه» یا برعکس «جوجه اردک زشت» بار بیایند… بچه تداعی کننده زن یا شوهر تولد هر کودک در مقطع خاصی از زندگی زناشویی رخ می دهد؛ برای مثال، فرزند اول ثمره عشق والدین و بچه سوم شاید نجات بخش یک زندگی در حال فروپاشی است. رابطه ای که شخص با فرزندانش ایجاد می کند، در بیشتر موارد تحت تأثیر رابطه ای است که با همسر خود دارد؛ مثلا در دوره خوش و خرم عشق و عاشقی، مادر از این که می بیند چهره پسرش مو به مو به چهره پدر شباهت دارد به وجد می آید و دلباخته او می شود. کافی است زوج دچار مشکل شوند تا این قبیل روابط زیر و رو شود. مادر از این که می بیند پسرش شبیه شوهری است که این همه او را اذیت می کند دل چرکین می شود و به همین دلیل نیز او را پس می زند. با وقوع طلاق، تبعیض بین بچه  ها تشدید می شود و گاه شکل اغراق آمیزی به خود می گیرد؛ برای مثال مرد یا زن دیگر تحمل فرزندی را ندارد که شبیه همسر سابقش است. این گونه است که همسر سابق نیز از همین شباهت فرزند با خود استفاده می کند و او را وامی دارد تا موضع خود را مشخص کند.