مادر ۱۰فرزنده را همان‌طور که خودش تبلیغ می‌کند همه به‌عنوان زنی می‌شناسند که برخلاف رویه امروز جامعه زندگی راحت را رها کرده و انرژی و وقتش را روی موضوع افزایش جمعیت گذاشته است. مادری که از زندگی نه‌چندان مرفهش در ابتدای ازدواج می‌گوید ولی اضافه می‌کند که این روزها مشکل مالی ندارد. اعتقاد داشت بچه‌ها خودشان یکدیگر را بزرگ می‌کنند، لازم نیست رفاهیات زیادی داشته باشند و با طب سنتی می‌شود خیلی هم درگیر بیماری فرزندان و مشکلات ناشی از زایمان‌های متعدد نشد.
ایران بهشت است اما من مهاجرت می‌کنم!
نعیمه موحد، خبرنگار: سر کلاس‌های درس روزنامه‌نگاری و بعدها در تحریریه، یکی از چیزهایی که بر اهمیت یاد گرفتن و به کار بستنش خیلی تاکید می‌شد، در اصطلاح درآوردن «ته» سوژه بود. چون اگر به‌عنوان خبرنگار موردی از ابعاد سوژه از دست‌مان درمی‌رفت از اعتبار کارمان کم می‌شد. حالا اما در رسانه و تصمیم‌گیری‌های رسانه‌ای افرادی هستند که نه‌فقط ابعاد مختلف سوژه برایشان مهم نیست، بلکه حتی اگر صدایی هم بخواهد این زوایای مختلف را به گوش آنها برساند، خود را به نشنیدن می‌زنند. چرا؟ چون سوژه مذکور یک بعد ایدئولوژیک یا سیاست کلان نظام دارد و وای به حال وقتی که هر دو را داشته باشد. از وقتی پای خانمی که هفت فرزند که هشتمی را در راه داشت به رسانه ملی باز شد، دلسوزان گفتند که این نمونه استثنا اصلا مثال خوبی برای تبلیغ فرزندآوری و افزایش جمعیت نیست. حالا که خبر رسیده مادر ۱۰فرزنده به همراه خانواده‌اش از ایران مهاجرت کرده فرصتی است برای اینکه یک بار دیگر از نسبت جامعه امروزی با بلاگرها به‌خصوص بلاگرهای ایدئولوژیک و مروج سیاست‌های نظام حرف زده بشود.
این مادر ۱۰فرزنده را همان‌طور که خودش تبلیغ می‌کند همه به‌عنوان زنی می‌شناسند که برخلاف رویه امروز جامعه زندگی راحت را رها کرده و انرژی و وقتش را روی موضوع افزایش جمعیت گذاشته است. مادری که از زندگی نه‌چندان مرفهش در ابتدای ازدواج می‌گوید ولی اضافه می‌کند که این روزها مشکل مالی ندارد. اعتقاد داشت بچه‌ها خودشان یکدیگر را بزرگ می‌کنند، لازم نیست رفاهیات زیادی داشته باشند و با طب سنتی می‌شود خیلی هم درگیر بیماری فرزندان و مشکلات ناشی از زایمان‌های متعدد نشد.

بعدها که خانم مذکور میهمان خبرگزاری‌ها و رسانه‌های مکتوب شد، حرف منتقدان مبنی‌بر اینکه این مادر باید از حمایت‌های معنوی و مادی هم که دارد صحبت کند و برای همه با هر توان و اراده و میزان اعتقاد، یک نسخه نپیچد، توسط کسی شنیده نشد.

بعدتر که کسب‌وکار بلاگری خانم مذکور رونق گرفت، از مخاطبان صفحه‌اش مثال آوردیم که تشویق به امر مهم فرزندآوری با تحریک اعتقادات مذهبی و سیاسی و بدون در نظر گرفتن شرایط زیست متفاوت آدم‌ها باعث چه مشکلات روانی در آنها نشده است، اما باز هم صدا به جایی نرسید.

حالا این خانواده پر سر وصدا طی چندماه اخیر به بهانه کار همسر، ایران را ترک کردند و راهی عمان شدند. بچه‌هایی هم که مصداق ازدیاد جمعیت ایرانی و شیعه بودند این روزها بین جمعیت یک کشور دیگر قد می‌کشند. اگرچه مادر بچه‌ها که هنوز بلاگری را رها نکرده می‌گوید یک روز برمی‌گردیم، اما اگر سری به نظرات پستش درباره مهاجرت بزنید، خیل هواداران شوکه‌شده‌ای را می‌بینید که از خانم بلاگر سراغ شعارهای دهان‌پرکن، ایران بهشت است و هنر این است که در نداری فرزند بیاوری و بزرگ کنی و ما برای خدمت به کشور و دین فرزند زیاد می‌آوریم و… را می‌گیرند.

مهاجرت به خودی خود مخصوصا اگر با نیت بازگشت باشد اتفاق بدی نیست اما برای کسی که بدون اشاره به تمکن مالی خود و حمایت‌های مادی و معنوی که دریافت می‌کند فقط از افزایش جمعیت در راه اعتلای کشور و تمسک به حرف ولی فقیه و امام معصوم دم می‌زند، چیزی جز فریب مخاطب نیست.
بخواهیم یا نخواهیم بلاگری این روزها در جامعه عمق و نفوذ بسیاری دارد و برای مخاطب مخصوصا اگر آگاهی و سواد رسانه‌ای بالایی هم نداشته باشد، تصمیم و عاقبت رقم می‌زند. از طرف دیگر رسانه رسمی در برابر رسانه غیررسمی مجازی همچنان مرجع و معیار درستی و نادرستی است. آقا یا خانمی که روی صندلی تصمیم‌گیری برای رسانه نشسته‌ای! چندتا بلاگر دیگر باید در قاب تلویزیون رسمیت بگیرند اما چون به خلوت می‌‌روند آن کار دیگر را کنند یا حتی بعد از مدتی در مقابلت هم روی دیگری نشان بدهند تا شما متوجه شوید که بلاگر، بلاگر است و کارش همین است، این شما هستی که باید بتوانی «ته» سوژه را دربیاوری و پشت صحنه بلاگری کردن حتی با تم ایدئولوژی و سیاست نظام را ببینی، که اگر نبینی با هر خطای بلاگر، این اعتبار خودت و رسانه‌ات است که دارد ذره‌به‌ذره از لای انگشتانت می‌ریزد و از بین می‌رود.