خراسان/ دختری ۱۸ ساله و پشت کنکوریام، خانوادهای تحصیل کرده با سطح اقتصادی نسبتا خوب دارم. یک سال است ارتباطم را با کسی که دوستش داشتم، قطع کردهام؛ ولی نمیتوانم فراموشش کنم. پدرم درگیر مشکلات کاری و مالی خودش است و در خانه حالت روحی خوبی ندارد و روی همه تاثیر منفی می گذارد و فشار می آورد. او زیاد مرا مدیریت نمیکند و کنترل من بیشتر در دست مادرم است؛ اما مادرم به دلیل رفتوآمد به دادگاهها و خواندن زیاد صفحه حوادث، به شدت نسبت به جامعه بدبین شده و روی من حساس است. اصلا نمیگذارد تنهایی از خانه خارج یا در شبکههای اجتماعی عضو شوم. احساس میکنم به من اعتماد ندارد. من اگر کاری هم نکرده بودم او باز هم به من سخت میگرفت. من هم بهدلیل سختگیری و تعصبهای نابجایش ناچار شدم که حتی کارهای معمولی ام مثل بیرون رفتن با دوستان همجنسم را از او پنهان کنم و این پنهان کاری روزبهروز بیشتر میشود و خودم هم اصلا از این وضعیت راضی نیستم و رنج میکشم. از طرفی هم باید در بهترین رشته و دانشگاه قبول شوم. همه این مسائل روی هم جمع میشود و روزبهروز مرا نسبت به زندگی بیتفاوتتر میکند…. نمیدانم چه کنم!
پاسخ
مرحله رشدی که شما اکنون در آن قرار دارید؛ یعنی اواخر نوجوانی، یکی از مهمترین مراحل رشد است که میتواند نقطه عطف و تعیینکننده در آینده هر فرد تلقی شود. اکنون شما در آستانه ورود به دنیای بزرگسالی هستید و به عبارتی میتوان گفت دوباره خود را کشف خواهید کرد. باوجود تمام شگفتیهایی که این مرحله رشدی به همراه دارد، عبور از آن نیز مسائل و مشکلات خاص خود را دارد و در صورتیکه شما درباره آن، محتاطانه و بهدرستی رفتار نکنید چهبسا مشکلات فراوانی فراروی شما قرار دهد. بیشتر والدین به دلیل نقش بسیار مهمی که این دوران در زندگی و آینده فرزندانشان بازی میکند، بیشازپیش نسبت به برنامهها و رفتار آنان دقت و حساسیت به خرج میدهند. در صورتیکه دلایل این رفتار والدین از سوی فرزندشان درک نشود و آنها نتوانند بهدرستی دلایل خود را برای او توضیح دهند این نگرانیها میتواند به سوءتفاهم بیشتر و وخیمتر شدن اوضاع منجر شود، همانطور که برای شما پیشآمده است. در ادامه توصیههایی برای برونرفت از این وضعیت بیان میشود:
با والدین خود گفتوگو کنید
مهمترین توصیه، باز کردن باب گفتوگو با والدینتان است. هر چند این کار ممکن است در ابتدا سخت به نظر برسد؛ اما در صورتیکه مستمر انجام شود، میتواند مشکلات شما را از ریشه حل کند. طرح احساسات بهصورت محترمانه با مادرتان میتواند بسیار راهگشا باشد. بکوشید ابتدا رابطهتان را با ایشان بهبود ببخشید. زمان صحبتکردن احساساتتان را کنترل کنید؛ برای مثال میتوانید بگویید زمانیکه تمام فعالیتهای مرا منع میکنید، احساس میکنم مورد اعتماد شما نیستم. چه کاری میتوانم انجام دهم که در عین حال که شما را نگران نمیسازد زمانی را با دوستانم سپری کنم؟ برایشان توضیح دهید که چه احساسات و نیازهایی دارید و چگونه میتوانید موافقتشان را جلب کنید؟ زمانی را برای گذران وقت و تفریح کردن با ایشان ترتیب دهید و ارتباطتان را استحکام بخشید.
احساساتتان را مدیریت کنید
دوران نوجوانی دورانی با هیجانات شدید است. در صورتیکه به خوبی یاد نگیرید چطور هیجانات خود را کنترل کنید این مسئله میتواند هم در حال حاضر و هم در آینده مشکل ساز شود. بدانید که بخش قابل توجهی از احساساتتان به دلیل مرحله رشدی است که در آن قرار دارید و هم سالانتان نیز با آن دست به گریبانند. صبور باشید و از راههای مناسبی برای تخلیه آنها استفاده کنید. مانند نوشتن احساساتتان یا در میان گذاشتن آنها با والدین یا فردی با تجربه و مورد اعتماد مانند یک مشاور.
بر اهداف تان تمرکز کنید
ورود به دانشگاه و رشته مورد علاقه تان میتواند از یک موقعیت اضطرابآور به چالشی تبدیل شود که خودتان آن را انتخاب کردهاید. کافی است نحوه نگاهتان را تغییر دهید. این موقعیت را بهصورت چالشی در نظر بگیرید که آگاهانه و شخصا برای ساختن آیندهتان انتخاب کردهاید. سطح تحصیلات خانوادگیتان میتواند امتیازی برای تسهیل مسیرتان باشد. از امتیازاتتان بهرهمند شوید. تمرکز بر اهداف جدید در صورتیکه با جدیت انجام شود، میتواند رفتهرفته به فراموشی رابطه گذشتهتان نیز کمک و شما را برای روابط موثرتری در آینده آماده کند. نگاهتان را به چشماندازهای بی شمار پیشرویتان بدوزید.
نویسنده : تینا امیری روانشناس بالینی از انستیتو روانپزشکی