این حرف‌ها در یک گعده دوستانه و مردانه رد و بدل نشده؛ بلکه خیلی جدی در آنتن رسمی صداوسیما از سوی یک کارگردان سینما مطرح شده است و مجری برنامه،‌ آقای بهروز افخمی نیز به تایید صحبت‌های میهمان برنامه‌اش با خنده‌های بلند از این اظهار نظر استقبال کرده است!

احتمالا فیلم برنامه‌ تلویزیونی «هفت» که ساعت‌هاست در حال دست به دست شدن است، به چشم شما هم خورده است؛ این برنامه در یکی از قسمت‌های اخیر خود با حضور ابوالقاسم طالبی (کارگردان) روی آنتن شبکه نمایش رفت و این در حالی بود که بخشی از این برنامه گفتگومحور به موضوع حرکت‌های اعتراضی زنان بازیگر و مشهور اختصاص داشت و در این بخش صدای اعتراضی زنان به یائسگی آنها نسبت داده شد!

آقای طالبی! جای قلدرهای جنسیتی روی آنتن نیست!

فارغ از اینکه ابوالقاسم طالبی در جواب به چه اعتراض و تحرک زنانه‌ای چنین واکنشی نشان داده است، موضوع اینجاست که اغلب اعتراضات جدی زنان در برهه‌های مختلف به جای بررسی جدی و پیگری به مسائل فیزیولوژیک آنها نسبت داده شده و حتی دستمایه شوخی و خنده می‌شود.

یک روز عادت ماهانه، یک روز افسردگی بعد از زایمان، یک روز عوارض یائسگی و … همیشه دستمایه طنز بخشی از مردان می‌شود، صرفا برای اینکه اعتراضات زنانه را جدی نگیرند؛ سوال اینجاست که زنان دقیقا باید در چه سن و سالی مطالبه‌گر و یا معترض باشند که دستمایه طنز و شوخی جمعیت مردان آن هم در یک فضای به اصطلاح نخبگانی نباشیم؟

آیا در یائسگی رذیلت و نقصی نهفته است؟

اینکه آقای طالبی، در صحبت‌هایش مشخصا عنوان «یائسگی» را به عنوان ابزاری برای سرکوب و تحقیر یک زن در دست گیرد، در واقعا می‌خواهد این بخش از زندگی یک زن را مثابه رذیلتی در نظر بگیرد که زن چه بخواهد و چه نخواهد باید با این رذیلت کنار بیاید؛ اما موضوع اینجاست که زنان در واقع در حال ورود به بخش جدیدی از زندگی خود هستند که اتفاقا قرار است، وادی سکون و آرامش را تجربه کنند. آقای طالبی! هزینه عبور از یائسگی ورزش،‌ تغذیه مناسب و مصرف آنتی‌اکسیدان‌ است؛ اما شما هزینه این هتاکی را چگونه پرداخت خواهید کرد؟

و مساله بعدی اینکه یکی از مفاخر سینمای ایران عبور از استفاده از ابزاری از زنان بوده و همین محدودیت توانست به اعتلای سینمای ایران کمک کند. اما سوال اینجاست اگر بازهم در سینمای ایران مساله جاذبه‌های زنانه همچنان به عنوان یکی از عامل‌های اصلی استفاده از هنرمندان زن است؛ این مساله مشکل زنان هنرمند است یا در سیاستگذاری و ریل گذاری این سینما مسیر خطایی در پیش گرفته‌ایم؟‌ اگر زنی به دلیل از دست دادن جذابیت‌های بصری با کاهش پیشنهادهای سینمایی روربرو می‌شود مشکل از زنان نیست بلکه مشکل از همین نگاه جنسیت زده و ابزاری است که گاهی به شکل استفاده از سیمای زنان بروز می‌کند و گاهی در قالب یک توهین جنسیتی به چشم می‌آید.

قلدری کردن، معمولا به آدم‌ها احساس برتری می‌دهد و قلدری جنسیتی نیز یکی از اشکال آشکار قلدری است که در تمام این سال‌ها بارها و بارها از سوی مردان شاهدش بوده‌ایم. فرقی هم ندارد که آن مرد یک کارگردان سینما باشد، یک سخنران مذهبی و یا یک فعال توییتری! آنچه که زنان را در فرهنگ شرقی ضربه پذیر می‌سازد، فرهنگ شرم است که گفتمان جنسی را کاملا احاطه کرده است. بارها شاهد این بوده‌ایم که برخی مردان برای اینکه زنان را دستمایه تحقیر قرار دهند،‌ به او احساس شرم داده‌اند. قلدر جنسی دقیقا از همین آسیب پذیری زنان به خاطر عنصر شرم استفاده می‌کند و دست روی اندام‌های جنسی، رابطه جنسی و خلاصه همه زوایای زندگی جنسی زن می‌گذارد تا او را شرمنده سازد. هدف قلدر این است که با این ابزار صدای زن را خاموش کند.

قطعا این اولین بار نیست که این افراد بدون توجه به هزینه هایی که برای کشور و سینمای ایران ایجاد می‌کنند؛ تفکر خود را فریاد می‌زنند و آخرین بار هم نخواهد بود اما پرسش اینجاست که صداوسیما چطور می‌خواهد جلوی مهمانان هزینه‌تراش خود را بگیرد؟ آیا وقت آن نرسیده در خصوص استفاده از برخی چهره ها و پخش زنده برخی برنامه ها تجدیدنظر کنیم؟