این روزها شاید باید برای معلمان بعضی از مدارس هم ناظم بگذاریم. از همان ناظم‌های کلیشه‌ای خط‌کش به دست ایستاده در راهروی مدارس. کسی که با یک نگاه می‌توانست زیر و بم شیطنت نشسته در چشم‌مان‌ را کشف کند. بفهمد که برای تزریق هیجان به مدرسه چه نقشه‌ای در ذهن داریم. برای اینکه کمی توی چشم برویم چه کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌مان است. همان ناظمی که آوردن موبایل به مدارس را ممنوع کرده بود تا ما تمام فکرمان را معطوف به درس کنیم. درس بخوانیم در مدرسه. 

🔶️ ناظم معلم‌ها باید این روزها به بعضی از آن‌ها همین یک نکته‌ی ساده را یادآوری کند. اینکه آن‌ها آمده‌اند تا درس بدهند، پرورش را به تکنیک‌های آموزشی خود اضافه کنند و معجون دلچسبی به دانش‌آموزان ارائه‌‌ دهند. ناظم معلمان باید موبایل را از دست‌شان بگیرد و یادآوری کند که معلم باید گچ به دست در کلاس راه برود. 

🔷️ دوربین و موبایل و بلاگری از کجا به مدرسه‌ها آمد؟ چند فیلم بیشتر دیده‌شده‌ی این روزهای مدارس را مرور کنید. همان فیلم‌هایی که معلم جوان دوربین‌ را ناشیانه‌ترین مدل ممکن در یک کلاس درس قرار داده. آماتور‌ترین حالت ممکن قاب مدنظرش را بسته و البته به بهترین مدل ممکن از بازیگرانش بازی می‌گیرد. از دانش‌آموزانش. دانش‌آموزانی که معمولا آنقدر کم سن و سال هستند که نمی‌توانند «نه» بگویند. بازیگران بی‌اختیار کلاس‌های بازیگری معلمانی که کلاس درس را با تلنت شوی آموزشی اشتباه گرفتند. 

🔶️ «چشم‌بری» بعضی معلمان مقابل دوربین برای کودکان یک پیام ساده دارد. اینکه درس و مدرسه برای معلم آن‌ها هم یک بهانه است، فرصتی برای رسیدن به شغل اصلی بلاگری. الگوی ذهنی آن‌ها مقابل چشم‌شان فریاد می‌زند که درس و مدرسه اهمیتی ندارد. حداقل در اولویت نیست. «دیده شدن» به هر قیمتی می‌تواند شما را موفق کند. 

🔷️ پلیس فتا اعلام کرده که خانواده‌ی دانش‌آموزان اسیر دست «بلاگر معلمان» حق شکایت از آن‌ها را دارند اما جلوتر از قوانین این‌چنینی که قطعا لازم است، آموزش و پرورش به عنوان نهاد متولی باید دست به کار شود و به این سؤال پاسخ دهد که در این سال‌ها مسیر ریل‌گذاری حمایتی و گزینشی معلمان چگونه بوده که بعضی از آن‌ها برای کسب و شهرت و درآمد در فضای مجازی اینگونه با هم مسابقه گذاشته‌اند؟
نویسنده: علیرضا خسروی