هر جامعه رشدیافتهای متأثر از رشدیافتگی زنان خود، مسیر تعالی را طی میکند. از این رو، آگاهی و دانستگی زنان نقشی بنیادین در ارتقای تربیت اجتماعی و فرهنگی نسلهای مختلف دارد. تجربه ثابت کرده است حذف آگاهانه بسیاری از صورتمسئلهها نهتنها به حل مسئله نمیانجامد که مشکل را بزرگتر میکند.
در جامعهای که دانایی زنان در آموزش نیازهای نخستین خانهداری خلاصه شده است و از آموختن نیازهای اساسی زندگی در جوامع مدرن امروزی بازمیمانند، ناگاه با گسترش مشکلات فراوانی مانند اعتیاد و سایر آسیبهای اجتماعی روبهرو میشویم که هزینه درمان این معضلات برایمان بسیار گرانتر از آموزش اولیه بانوان و پیشگیری از آنها تمام خواهد.
دغدغه و نگرانی همسران و مادران
در گذشتهای نهچندان دور فقط ارتباط همسران و فرزندانشان با افراد و دوستان ناباب یا درگیری آنها در دام اعتیاد اقلامی شناختهشده بود، اما اکنون با افزایش آسیبهای اجتماعی، حفظ خانواده سالم کار دشواری است. با وجود این، هنگامی که با مادران و زنانی از اقشار مختلف درباره آسیبهای اجتماعی این روزگار گفتوگو میکنید، جز نگرانیهای خود و بیانی عام و گنگ درباره تعدادی از مشکلات آسیبزا، هیچ آگاهیای از جزئیات این مسائل، مسیرهای انتقال یا دچار شدن و همچنین راههای مقابله با آنها ندارند.
در بین اعضای خانواده، مادر جایگاهی دارد که نتیجه رفتار و منش او هدایت فرزند است. بنابراین آگاهی و دانش رفتاری والدین بهویژه مادر بهعنوان پیشنیازی برای اصلاح رفتار فرزندان تلقی میشود. از آنجا که مادران وقت بیشتری را با فرزندان خود میگذرانند، بر فرهنگ و تربیت آنها تأثیری بهمراتب بیشتر از تأثیر روابط دیگران دارند. ازاینرو، آموزش زنان و مادران ضرور بهنظر میرسد.
در حقیقت، سواد اجتماعی زنان توانایی آنها را در موضوع بنیادین آموزش و پرورش فرزندان و همچنین تمایل برای برای یافتن مناسبترین روشهای پرورش آنها افزایش میدهد.
به نظر میرسد یکی از ضرورترین اقدامات برای آموزش بانوان در هر شهر و منطقه، شناسایی و اولویتبندی دقیق نیازهای آموزشی آنان است تا برنامههای آموزشی با هدف مفید واقع شدن براساس اولویتهای موجود طراحی شوند. بر مبنای مطالعات انجامشده، فرایند آموزش زنان در ادوار گذشته تا امروز به رشد نامتعادل وضعیت اجتماعی این قشر در کشور منجر شده است. افزون بر آموزشهای معطوف به سوادآموزی و ارتقای سطح دانشی زنان، حتی آنجا که آموزش زنان با هدف کاربردی و مهارتافزایی نیز مدنظر متولیان قرارگرفته، در آنها همواره نوعی رویکرد گزینشی وجود داشته است و مهارتافزایی زنان بیش از آنکه بر اساس نیازمندیهای جامعه زنان رخ دهد، اغلب بر مبنای ضرورت افزایش بهرهوری اقتصادی و تحقق توسعه اقتصادی رقم خورده است. این موضوع موجب شده است از ضرورت آموزش زنان در کسب مهارتهای مرتبط با نقشهای مختلف آنها (همسری و مادری) غفلت صورت شود. (صادقی و خادمی، ۱۳۹۵: ۱۹۳)
همچنین اگر بین نیازهای واقعی زنان با آنچه دیگران نیاز تشخیص میدهند تطابق وجود نداشته باشد، آموزش مؤثر شکل نمیگیرد. بنابراین قبل از هر آموزشی باید نیازها را تشخیص و سپس آموزشی مناسب ارائه داد. (دیویدسن، ۲۰۰۵)
از این رو، نخستین و اساسیترین گام در طراحی و برگزاری فعالیتهای آموزشی اثربخش، برنامهریزی صحیح و مبتنیبر فرایند نیازسنجی است که بهرهمندی از توان و اثرگذاری نهادهایی مانند صداوسیما و همچنین فضای مجازی در این مسیر میتواند بسیار راهگشا باشد.