«دختری ۲۲ ساله هستم. به تازگی عاشق مردی ۵۱ ساله شدهام که همسرش بیمار است. سه فرزند جوان دارد و از وضعیت مالی خوبی برخوردار است، او از من درخواست ازدواج کرده است، لطفا مرا راهنمایی کنید». «دختری هستم ۲۳ ساله، ۴ سال است عاشق مردی شدم که زن و ۲ فرزند دارد این شخص به خواستگاری من هم آمده است، میخواستم راهنماییام کنید چه کار کنم آیا ازدواج با او کار درستی است؟»
«حوادث»، تعیین کننده کیفیت زندگی مشترک ما نیستند، بلکه نوع برخورد و واکنش ما در برابر آن حوادث، تعیین کننده کیفیت زندگی مشترک ماست. تغییرات در ملاکهای ازدواج طی سالهای اخیر بسیار سریع و عمیق بوده است؛ به طوری که این روزها بهتر است بگوییم ملاک مشخصی برای ازدواج باقی نمانده است و این خود یکی از دلایل کمرنگ شدن ارزشها و ناپایداری در برابر سختیهای زندگی مشترک است. از طرفی، عشق از چالشهای مهم زندگی همه ماست و اگر مبنای درستی نداشته باشد و به ازدواج بینجامد داستان به قدری فاجعه آمیز خواهد شد که در نهایت به جدایی زوجین میانجامد.
با توجه به آنچه عنوان شد میتوان نتیجه گرفت که شروع زندگی مشترک بدون ملاکهای مشخص به یک نقطه منتهی خواهد شد و آن احساس ناخشنودی و نارضایتی از زندگی است که در آخر به از هم پاشیدگی رابطه یا بهتر است بگوییم از هم پاشیدگی بنیانی به نام «خانواده» منجر میشود بنیانی که محل تولد تمامی ارزشهای انسانی و اخلاقی است.
یکی از حقایقی که این روزها به دلایل مختلف با آن مواجه هستیم ازدواج دختران و پسران سنین پایین با افراد سنین بالاتر از خودشان است که اغلب پیامدهایی منفی به دنبال داشته است. در ادامه، ضمن اشاره به ملاکهای احتمالی برای انجام چنین ازدواجهایی از سوی افراد، به پیامدهای این ازدواجها نیز پرداخته خواهد شد:
ضعیف بودن شناخت فرد از خود: اولین و مهمترین دلیل ازدواجهایی به این سبک، این است که مرد یا زن متقاضی این نوع ازدواج، خود و همچنین نیاز و انگیزههای خود را برای ازدواج نمیشناسد لذا لازم است قبل از ازدواج تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم.
درگیر مشکلات اقتصادی: یکی از پیامدهای مشکلات اقتصادی در جامعه ما، شاید همین ازدواجهای غیر متعارف باشد. ازدواج دختران بسیار جوان با مردان متأهل و متمکن و یا ازدواج پسران جوان با خانمهای مطلقه بزرگتر از خود در موارد بسیاری به مشکلات اقتصادی مربوط است. به بیان دیگر وقتی مهیا کردن شرایط اولیه ازدواج برای پسران جوان و مجرد که با مشکلاتی چون نداشتن کار مناسب درگیر هستند، بسیار سخت میشود تمایل آنها برای ازدواج با خانمهای مطلقه ولی بهرهمند از اوضاع اقتصادی مطلوبتر افزایش مییابد. از سوی دیگر، وقتی دختر جوانی با مشکلات اقتصادی زیادی روبه رو باشد یا خانوادهاش در تهیه جهیزیه ناتوان باشند، مجبور است تن به ازدواج با مردان بسیار بزرگتر از خود و یا حتی ازدواج با مردان متأهل بدهد.
اینها موجب میشود که امروزه شاهد ازدواجهایی با اشکال نامتعارف باشیم که البته اغلب آنها در نهایت با مشکل مواجه خواهند شد. لذا لازم است نگاهمان به مسائل اقتصادی را به عنوان یکی از ملاکهای ازدواج خوب بررسی کنیم. در واقع بدانیم «ازدواج» راه مناسبی برای تعدیل مشکلات اقتصادی نیست.
در حسرت جایگاه اجتماعی: گاهی اوقات موقعیت اجتماعی خوب یک مرد باعث میشود برخی دختران مجرد برای بهرهمندی از این منزلت اجتماعی تصمیم به ازدواجی نامتعارف بگیرند.
در نظر بسیاری از دخترانی که راههای زیادی برای ارتقای منزلت اجتماعی پیش رویشان نیست، ازدواج با مردان دارای موقعیت ویژه ولو متاهل یا بسیار بزرگتر از خود میتواند راهی برای جبران این محدودیتها باشد. آگاهی دختران نسبت به پیامدهای این نوع ازدواج میتواند ازدواج با انگیزههای آگاهانه تری را موجب شود.
عشق، تعهد و امنیت: نمیتوان امید داشت که عشق برای مدت طولانی در بالاترین سطح احساسی خود باقی بماند. این امر به ویژه درباره ازدواجهای نامتعارف بیشتر صدق میکند به طوری که اختلاف سنی بالا، نرسیدن به سازگاری عاطفی و زناشویی به دلیل این اختلاف سنی، ناتوانی در درک متقابل و نیز ناهماهنگی در انرژی روانی که نیاز است رابطه را گرمتر و با دوامتر سازد زمینه ناسازگاری و جدایی را فراهم میکند.
از طرفی باید بدانیم آنچه مهم است حفظ عشق است، نه عاشق شدن. بر اساس آنچه ذکر شد، در پاسخ به این گونه سوالات باید گفت مردی که قادر به حفظ عشق خود نسبت به همسر و فرزندانش نیست مسلم است که قادر به حفظ تعهدی دوباره نیز نمیباشد. همین طور مردی که امنیت روانی خود و خانوادهاش را به راحتی به خطر میاندازد میتواند تهدیدی برای شما در زندگی جدید نیز محسوب شود.
سکوتی پر از درد: در میان ازدواجهای به ظاهر موفق در این سبک نامتعارف، به نظر میرسد عاملی مستتر است که پوسته ازدواج را سالم نگه داشته است و بیرونش را زیبا جلوه میدهد که همین امر موجب ازدیاد آن شده است و آن عامل «سکوت» است. سکوت به دلیل ترس از ابراز پشیمانی، ترس از طلاق، ترس از تنها شدن، ترس از مشکلات اقتصادی، ترس از آینده فرزندان و…. اغلب ازدواجهایی از این قبیل خط پایان مشخصی ندارند یا به ندرت به طلاق منتهی میشوند.
هرچند برخی از زوجین در این رابطه سعی در حفظ آن خواهند کرد، چرا که نه توان تجربه شکستی دوباره را دارند و نه تحمل تنهایی تا پایان عمر، اما احتمالاً این زندگی هیچگاه رنگ و بوی رضایت به خود نخواهد دید لذا نیاز است تا آگاهانه فرد و موقعیتی را انتخاب کنیم که قادر به پذیرش مسئولیت آن نیز باشیم.
پریسا غفوریان – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی