خراسان/ یکی از خطاهای شناختی که باعث میشود از مسیر موفقیت و رشد در زندگی شخصی، خانوادگی تحصیلی و شغلی باز بمانیم خطای تایید است که در این مطلب به آن پرداختیم
میگویند چه فکر کنی امروز روز خوبی است چه فکر کنی روز بدی است در هر دو صورت درست فکر کردهای؟ چرا؟ چون ذهن بیشتر ما درگیر یک خطای شناختی رایج بهنام خطای تایید است. ما در بسیاری از مواقع فقط دنبال تایید شواهدی هستیم که نظرمان را تایید کنند. برای همین وقتی فکر میکنیم امروز روز خوبی است آفتاب قشنگ میشود، همهچیزها را خوب میبینیم یا فقط چیزهای خوب را میبینیم، اما اگر فکر کنیم یک روز افتضاح پیشرو داریم آفتاب گرم و سوزان میشود و همه اتفاقها بهصورت زشتی پیشرویمان ترسیم میشود چون بهدنبال تایید نظر اولمان هستیم. خطای تایید حالتی است که فرد تمایل دارد دنبال شواهد و اطلاعاتی برود که باورش را تایید میکند؛ آنهم بدون درنظر گرفتن تمام واقعیتها از جنبههای مختلف. برای همین است که حین جستوجوی اینترنتی، تا مکالمه و مشورت با اطرافیان فقط و فقط جنبهای از ماجرا را میبینیم که نظر ما را تایید میکند و گاهی تعمداً چیزی را که خلاف نظرمان باشد، نادیده میگیریم. در این مطلب از جنبههای مختلف با این خطای شناختی رایج که زندگی خانوادگی، شغلی و تحصیلی ما را تحت الشعاع قرار میدهد و مانع پیشرفت ماست آشنا میشویم.
قبول اشتباه سخت است
برای بیشتر ما، در بسیاری مواقع قبول اینکه اشتباه کردیم سخت است و دوست نداریم با به چالش کشیده شدن اطلاعات یا عقاید و نظراتمان آرامشمان به هم بخورد بنابراین هرچیزی را که خلاف نظرمان باشد بهراحتی نادیده میگیریم تا آرامش داشته باشیم. فرض کنید من یک پرسپولیسی یا استقلالی دوآتشه هستم و معتقدم تیمم بهترین تیم است؛ اما اگر در یک بازی نتیجه نگیرد این نظر من بهچالش کشیده میشود بنابراین تمام صحنههای داوری را که به نفع تیمم بوده نادیده میگیرم اما با دیدن کوچک ترین صحنه داوری که به ضرر تیمم بوده میگویم تیم من خوب بود، اما داور یا قدرتهای بالاتری مثل فدراسیون و وزارت ورزش نمیخواستند تیم من نتیجه بگیرد. با این فریب ساده من لازم نیست قبول کنم که اشتباه کردهام. مغز ما دوست دارد فرضیات قبلی را حفظ کند و این خطا نوعی فیلتر و مکانیزم ذهنی است برای ذخیره انرژی و استدلال کمتر با تکیه بر نظرات قبلی. نظرات مختلف آدمها، بهدلیل وجود پیشفرضهای مختلف است، ما در مواجهه با هرچیزی فقط جنبهای را میبینیم که با پیشفرضهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی یا ورزشی و… ما همخوان باشد؛ اما افراد موفق اینطور نیستند.
نگاه متفاوت افراد موفق
افراد موفق در یک نقطه متوقف نمیشوند و ارزش زیادی برای شواهد متضاد با پیشفرضهای اولیه قائلند. برای همین از منابع مختلف اطلاعات میگیرند، با آدمهای متفاوت مشورت میکنند و دنبال جنبههای خاصی از یک موضوع هستند تا تصمیماتشان درست، دارای نوآوری و با بررسی تمام جوانب ماجرا باشد. هرچه منابع ما در کسب اطلاعات کمتر باشد، سوگیری و تاکید روی فرضهای اولیه بیشتر و احتمال نادیده گرفتن شواهد و افتادن در دام خطای شناختی بیشتر است. بنابراین از مسیر موفقیت دورتر میشویم. واقعیت این است که حقایق با نادیده گرفتن از بین نمیروند. اگر باور داشته باشی همه مردم خوب هستند مدام شواهدی در تایید آن پیدا میکنی.
مکانیزم مغز در خطای تایید
مغز ما دنبال دستهبندی، الگوسازی و ایجاد قوانین است برای همیناست که اشکال بیمعنی روی دیوار، یا آسمان مثل ابرها را به شکل چیزهای آشنا میبینیم. حفظ وضع موجود و تایید آن حس خوبی میدهد برای همین است که وقتی کالایی را میخریم دوست داریم خرید خود را منطقی جلوه بدهیم. این کار کمک میکند مغز گزیدهتر عمل کند و در پردازش انرژی خود را روی پیامهای مفیدتر و تحلیل آنها بگذارد. بهطور مثال انسان اولیه وقتی میدید یک نفر دیگر میدود دنبال دلیل آن نبود و فرض را روی این میگذاشت که یک حیوان وحشی در آن اطراف است و با دیدن این شرایط او هم میدوید بدون آنکه دلیلی داشته باشد. این نوع فیلتر کردنهای مغز چیز عجیبی نیست و همیشه با آن سروکار داریم اما همیشه باعث دردسر نیست. بهعنوان مثال وقتی یک خودرو میخریم مدام مشابهش را در خیابان میبینیم درحالی که آن خودرو زیاد نشده بلکه توجه ما به آن جلب شده و قبلاً که آن خودرو را میدیدیم مغز توجهی نداشت و بهعنوان اطلاعات بهدرد نخور آن را نادیده میگرفت.
خطایتایید چهوقتهایی آسیبزاست؟
فرض کنید فردی چاق است، رژیم گرفته و تلاش زیادی میکند اما در کوتاه مدت نتیجه نمیگیرد و برای همین به دکتر مراجعه میکند. دکتر پیشنهادهایی به او میدهد. در همین حین نتیجه رژیم قبلی کم کم نمایان میشود، اما آن فرد علت را در پیشنهادها و تجویز دکتر میداند و همه چیز را در مسیر این موضوع تفسیر میکند. در این حالت است که با تشخیص غلط جهت روابط علی و معلولی فرد در رفتارش دچار خطا میشود و امکان رفع مشکل یا استمرار رفتار درست را از خودش سلب میکند.
چه باید کرد؟
۱- فراموش نکنیم هدف این نیست که برای خودمان یا دیگران ثابت کنیم درست میگوییم، هدف این است که بفهمیم حقیقت و کار درست چیست؟
۲- از تعمیم شرایط و موضوعات خودداری کنیم. اینکه فردی با انجام کاری پولدار شده دلیل تضمین موفقیت ما نیست و قطعاً پای متغیرهای دیگری هم در کار است.
۳- همه شواهد و منابع را با وزن یکسانی ارزیابی کنیم. بهطور مثال شاید یک همکار که ما از او دل خوشی نداریم یا خیلی وقتها حرفهای اشتباهی میزند در یک موضوع نظر درستی داشته باشد. نباید بهخاطر پیشفرضهای قبلی بهراحتی از کنار نظر فرد رد شویم.
۴- از دیگران بخواهیم شواهد و دیدگاههای ما را بررسی کنند و بعد بدون موضعگیری نظر آنها را مرور کنیم.
۵- مطالعه کنیم و دنیایمان را وسعت دهیم. روابط اجتماعی متنوعی داشته باشیم. سعی کنیم رشد کنیم و خطاهای شناختی را بشناسیم.
نویسنده : سیدسورنا ساداتی | روزنامهنگار موفقیت