از ۱۱ ماهگی با دیدن حرکت دستان مادر روی صفحات طراحی پروژههای معماری، ناخودآگاه به سمت نقاشی کشیده شده و حالا طرحهای زیبایی را خلق میکند.
۲ سال پیش، یعنی در ۶ سالگی و در روزهایی که شیوع ویروس کرونا امان همه را بریده بود، در مسابقه «طراحی ماشینهای آینده کمپانی BMW» شرکت و طراحی خاصش جایزه برگزیده و اول این کمپانی بزرگ را به دست آورد. «راستین خدادادی» الان ۸ ساله و به گفته مادرش دانشآموز معمولی یکی از مدارس تهران است که حتی اگر در درسی نمره نیاورد او را بازخواست نمیکند، چون بهزعم او هوش هیجانی که موفقیت را در آینده برای هر کسی رقم میزند با بالا و پایین رفتن نمرات مدرسه تقویت یا تضعیف نمیشود.
نمایشگاه تابلوهای راستین
با راستین و مادرش در پارک لاله، بوستان نزدیک محل زندگیشان قرار گفتوگو گذاشتیم تا از طراحیاش برای کمپانی بیامو جایزهای که از دست نمایندگان این کمپانی در شرکت خودروسازی پرشیا دریافت کرده صحبت کنیم. «شبنم سامی» از علاقه راستین به نقاشی میگوید که از ۱۱ ماهگی شروع شد و زود حرف زدن و راه رفتنش در همین سن و قدرت یادگیریاش بیشتر و سریعتر از بچههای دیگر بوده است. او ادامه میدهد: «از خردسالی همه نقاشیهای راستین زیبا و پشت همه آنها موضوع و داستانی نهفته بود. اگر دریا میکشید حتماً ماهی، موج و رنگآمیزی داشت. بعد هم سرگذشت تک تکشان را روایت میکرد.»
راستین صحبتهای مادر را اینطور تکمیل میکند: «روزی ۲ ساعت نقاشی میکشم و از نقاشی لذت میبرم. از ۴سالگی به کلاسهای کانون پرورش میروم و هر وقت نقاشی میکشم همه مرا تشویق میکنند. مدتی پیش در فرهنگسرای سرو نمایشگاهی گذاشتند. مردم آمدند و ۲ تا از تابلوهایم را خریدند. یکی از تابلوهایم۸۵۰ هزار تومان فروش رفت.»
مادر با خنده پی حرف راستین را میگیرد و میگوید: «راستین ناراحت بود که نقاشیاش بیشتر از این میارزید و باید آن را به قیمت بالاتر میفروخت.»
نفر اول و برگزیده خودروسازی دنیا
پدر راستین در رشته مهندسی پزشکی درس خوانده و شرکت را دارد. خودرو مورد علاقهاش هم BMW است. همیشه اخبار این شرکت خودروسازی بزرگ را در سایتش پیگیری میکند. راستین میگوید: «یک روز بابا گفت کمپانی بیام و مسابقه طراحی ماشین های آینده را برگزار کرده. من هم رفتم نقاشی کشیدم و بابا آن را برای کمپانی فرستاد. نفر اول شدم و بعد هم چند نفر آمدند در خانه ما و از من تشکر کردند و به من هدیه دادند.» میپرسم: «مامان و بابا به تو کمک کردند و گفتند که چه چیزی بکشی که بتوانی برنده بشوی؟ میگوید: «نه. دوست ندارم کسی به من بگویدچه چیزی بکشم. نقاشی کشیدم به بابا نشان دادم گفت فردا میفرستم برای کمپانی و فرستاد.»
مامان راستین هم میگوید: «هیچ وقت سعی نکردم خواستهام را به پسرم دیکته کنم. سیستم تعلیم و تربیت من براساس دموکراسی کامل است. شاید تنها چیزی که به راستین میگویم این است که اگر دوست داشتی برای کاری که میخواهی انجام دهی تلاش کن اگر نتیجه گرفتی مزد زحمتهای خودت است، اگر هم موفق نشدی تلاشت را کردهای و نباید ناراحت باشی. این نقاشی را هم راستین در عرض چند دقیقه کشید و اصلاً فکرش را هم نمیکردیم که وقتی برای کمپانی بیام و میفرستیم به ما جواب دهند، ولی اول شد و جایزه برگزیدهها را هم کسب کرد.»
خودروهای داخلی از نگاه طراح ماشینهای آینده
راستین در میان خودروها، دناپلاس را به خاطر سرعت بالایش میپسندد. او میگوید: «اگر بخواهم ماشینی برای ایران طراحی کنم کاپوت و موتور این ماشینها را حتماً تغییر میدهم و جوری طراحی میکنم که روی سرعت ماشینها تأثیر بگذارد و در کنار آن زیباتر و مشتری پسندتر هم شود. برای ماشینهای آینده ایرانی هم زنجیری در چرخهایش طراحی میکنم که بتواند از کوه و جادههای یخبندان به راحتی حرکت کند. برایشان بالهایی هم میکشیم که بتوانند با آن ترافیک را دور زد.»
مادر راستین میگوید: «وقتی راستین ماشینهای آینده را طراحی کرد آن را برای کمپانیهای دیگر خودروسازی هم ایمیل کردم. همه این کمپانیها ایده راستین را در طراحی ماشینهای آینده بسیار ایدهآل گرایانه و جسورانه توصیف کردند و در کنار آن گفته بودند که حتماً راستین مورد آموزش قرار گیرد تا به گفته آنها طراحیهایش هوشمندانه شود. خیلی پیگیری کردم که راستین را در یک کلاس آموزشی ثبتنام کنم، ولی متأسفانه در این زمینه کلاس مناسبی برای کودکان وجود ندارد.»
من”راستین” یک کافهدار مشهور میشوم
مادر راستین کارشناسی ارشد معماری دارد و برای انجام پروژههایش مرتب از نرمافزارهای پیشرفته استفاده میکند. او میگوید: «شاید یکی از دلایل علاقه راستین به انجام طراحی همین باشد که مدام مرا در حال طراحی دیده و ناخواسته به این سمت کشیده شده است. او الان کاملاً میتواند نقشه یک ساختمان را طراحی کند.»
البته بانو سامی خیلی از این موضوع خوشحال نیست و میگوید : «دوست دارم راستین راهش را خودش انتخاب و برای آیندهاش برنامهریزی کند. من برای زندگی راستین برنامهریزی نمیکنم. هرچه خودش خواست همان میشود. حتی اگر بخواهد یک نانوا شود هم از او حمایت کامل میکنم. من به هوش هیجانی باور دارم و اصلاً به فرزندم نمیگویم چهکاری بکند یا نکند. برای نمره خوب آوردن هم او را تحت فشار نخواهم گذاشت. به او نمیگویم که باید درس بخواند یا نخواند. اگر کاری خواست انجام دهد اسباب و لوازم کار را برایش آماده میکنم و بعد خودش هست که باید تلاش کند به خواستهاش برسد.»
راستین میگوید: «در آینده میخواهم کافهدار شوم و کافهام را هم طراحی کردهام که کجای تهران باشد و به چه شکلی تا بتوانم مشتریهای بیشتری را جذب کنم.»
مادر راستین میگوید: «راستین میتواند صاحب یک کافهای با برند خودش و تک باشد و برایش سرمایه و شهرت به همراه آورد. همه اینها هم مستلزم این است که آموزش او اصولی و مهارتپرور باشد نه آن آموزشی که خلاقیت و نبوغ را از کودکی در کودک و نوجوان بخشکاند و از اساس نابود کند.»