مادری ۴۷ ساله هستم. دختری دارم که سال آینده باید در کنکور شرکت کند. او با پسری آشنا شده که ۲۰ ساله است و آمادگیهای لازم برای ازدواج را ندارد. هر قدر با دخترم بهصورت منطقی صحبت میکنم، بی فایدهاست و هر روز بیشتر به آن پسر وابسته میشود. چطور این ارتباط را قطع کنم؟
مخاطب گرامی، ارتباط عاطفی فرزند با جنس مخالف یکی از چالش برانگیزترین اتفاقها برای خانوادههاست. اولین واکنش خانوادهها به این بحران مانند شما، این است که فرزند خود را منصرف کنند یا به هر طریقی جلوی این مسئله را هرچه سریعتر بگیرند. واقعیت این است که از لحاظ روانی و فیزیولوژیکی خیلی عجیب نیست که در این سنین، افراد تمایل به برقراری ارتباط عاطفی داشته باشند اما طبیعتا باید این مسئله مدیریت شود.
ارتباط فرزندتان با شما قطع نشود
اصل مهم در این شرایط، داشتن ارتباط عاطفی با فرزندتان و بالا بردن قدرت پذیرشتان است. منظورمان از بالابردن قدرت پذیرشتان، این نیست که هر اتفاقی افتاد با آغوش باز بپذیرید و فرزندتان را تشویق کنید، نه! پذیرش یعنی اینکه آرامش خود را در مواجهه با برخی اتفاقهای دوره نوجوانی فرزندتان بالا ببرید. نوجوان شما به اندازه کافی استرس و تنش دارد. پس بهتر است شما با آرامشتان، وضعیت روانی فرزندتان را بیشتر دچار تنش نکنید و سعی کنید صبورانه به حل این موضوع بپردازید.
اهمیت کنکور را به او یادآوری کنید
احتمالا شما این روزها تمام تلاش خود را میکنید تا فرزندتان را بیشتر و بیشتر کنترل کنید. بهطور مثال بررسی گوشی و زیر و رو کردن وسایل شخصیاش برای پیدا کردن نشانههای خطر. عموما نوجوان شما متوجه این کنترل کردنها میشود و ارتباطش با شما از بین میرود. با وجود تمام مسائل پیش آمده به حریم شخصی نوجوانتان احترام بگذارید بهخصوص با توجه به اینکه اشاره کردهاید در حال آماده شدن برای کنکور است، آرامشش را به هم نریزید و با او درباره اهمیت کنکور و نقش آن در آیندهاش صحبت کنید.
آنها را از پیامدهای این ارتباط آگاه کنید
پیشنهاد می شود یک صحبت دو نفره و دوستانه با فرد مورد علاقه فرزندتان و خود فرزندتان داشته باشید و آنها را از پیامدهای این ارتباط زود هنگام در این سن آگاه کنید. این شکل ارتباط، عموما برای همه خانوادهها سخت است ولی با این شیوه، مدیریت بیشتری روی ارتباط آنها داشته باشید و از مخفی کاری آنها جلوگیری کنید تا اگر اصراری به ادامه ارتباط داشتند، شرایط را برای ازدواجشان فراهم کنید.
نویسنده : بنفشه دولتآبادی | روان درمانگر