هم بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم

قاسم، عمو عبّاس، عبدالله، داداش اکبرم

یادت می آید من چقدر آسوده می خوابیدم آن

محصولات بخش فروشگاه

شبها که می خندید در گهواره ی خود اصغرم ؟