فیلم امروز/ دربارۀ یکى از مهم‌ترین بازیگران تاریخ سینماى ایران که با عمرى به کوتاهى چهار دهه و کارنامه‌اى جمع و جور، چنین نقش‌هاى جدى و باارزشى به یادگار گذاشته چه مى توان نوشت؟ از «گاو» و «خشت و آینه» تا «تنگسیر» و «گوزن‌ها»، فنى‌زاده در هر فیلمى که فرصتى به او داده شده تصویرى ماندگار خلق کرده و جایزه «سپاس» براى بازى‌اش در فیلم «رگبار» بهرام بیضایى، تأییدى ست بر توانایى تمام‌نشدنى او…
فنى‌زاده یکى از اولین بازیگران شیوه «متد اکتینگ» در سینماى ماست و دربارۀ آمیختگى حسى‌اش با شخصیت‌ها و شور عاطفى‌اش در رسیدن به درونیات نقش، حکایت‌ها نقل شده*. ریشه‌هاى تئاترى او و استعداد کم‌مانندش باعث شده از فنى‌زاده تصویرهایى در حافظه سینماى ایران ثبت شود که بسیارى از بازیگران فقط آرزویش را دارند. هنرمندى که فقط با دو تجربه تلویزیونى و درخشش تاریخى‌اش در نقش «مش‌قاسم» در سریال «دایى جان ناپلئون» به یکى از مهم‌ترین شمایل‌هاى تلویزیون ایران تبدیل شد و هنوز هم در همین نقش از سوى مخاطبانى که پس از مرگش به دنیا آمده‌اند دیده و ستایش می‌شود. فنى‌زاده از هر نظر یک استثنا بود، نابغه‌اى دوست‌داشتنى با هزاران کرشمه و شعبده که نادیده در خاک رفت. او اگر هنوز در بین ما بود، امروز هشتادوچهارساله می‌شد. یادش گرامى باد.
*نصرت کریمی (بازیگر نقش «آقا جان») که اتفاقا متقاضی بازی در نقش «مش‌قاسم» بود می‌گوید: «زنده‌یاد فنی‌زاده در نقش مش‌قاسم بازی نمی‌کرد، ادای شخصی به نام مش‌قاسم را در نمی‌آورد، او با تمام سلول‌های وجودش در نقش مش‌قاسم زندگی می‌کرد. در صحنه‌ای که دایی جان در آلاچیق نشسته و به او فرمان می‌دهد که طناب دار برای اعدام دزد برپا کند، مش‌قاسم همزمان چند حالت احساسی متضاد دارد: فرمان‌بری بی‌چون و چرا، احساس گناه از تمرد، دلسوزی به حال محکوم و دلهره از اجرای حکم اعدام که باید به دست خودش انجام شود و التماس برای متوقف‌کردن حکم اعدام. تمام این احساس‌های نهان متضاد در حالت چهره، گفتار و نگاه فنی‌زاده منعکس بود. من در کنار دوربینی ایستاده بودم و بازی هنرمندانه فنی‌زاده را تماشا می‌کردم که به طور حیرت‌آوری تمام این احساس‌های متضاد را ارائه می‌داد. افسوس که در این صحنه، کلوزآپ از چهره فنی‌زاده گرفته نشد تا تماشاگر هم حالات بغرنج، متضاد و عمیق او را آن طور که بود دریافت کند…»
نویسنده: شاهین شجری‌کهن