مونا فرجاد ۲۵ فروردین ۱۳۶۳ در تهران متولد شد. پدرش جلیل فرجاد و خواهرش مارال فرجاد از بازیگران سینما و تلویزیون ایران هستند.
مونا فرجاد پست جدیدی در اینستاگرام منتشر کرده است و در آن خاطرهای از فریماه فرجامی که اکنون در بستر بیماری به سر میبرد تعریف کرده است.
دههی هفتاد بود.سال دقیقش خاطرم نیست. نمایشِ «آنشب که تورو زندانی بود» به کارگردانیِ مجید جعفری تالارِ اصلی تاترشهر. بابا جلیل، آقای ابوالفضل پورعرب، مصطفی طاری، زندهیاد کریم اکبری مبارکه،اکرم محمدی، بهرام ابراهیمی، هومن برقنورد… و فریماه فرجامی. شبهای پر فروغ و بهیادماندی ِ کودکی. من و مارال تمام تمرینهای نمایش را بودیم و در نقش مردمانِ شهر بازی میکردیم. مارال بزرگتر بود و نقشش مهمتر. به صحنه میآمد و میپرسید: «چی شده؟!»
عکسی از جلیل فرجاد،فریماه فرجامی،مصطفی طاری در پشت صحنهی نمایش ( آن شب که تورو زندانی بود)
روزهای زیبای تمرین و اجرا هر روز همراهِ بابا جلیل بهدنبال خانم فریماه فرجامی میرفتیم. فریماه، زیبا، مهربان و دوست عزیز مامان و بابام. یکی از آنروزها فریماه با دو لیوان نسکافه و شکلات آمد.چون دستش پر بود، بابا جلیل برایش در ماشین را باز کرد. یکی از نسکافهها را به بابا داد و دیگری برای خودش. سوی من و مارال برگشت و یک بستهی بزرگ شکلات خارجی که آن روزها کم بود، به ما داد؛ زیبا بود با چشمان نافذ و فریبنده و خشِ صدای زیبا. من و مارال به هم نگاه کردیم و یکباره زدیم زیرِ گریه. هرچه پرسیدند چه شده، هیچ نگفتیم؛ فقط با نگاههامان به یکدیگر، مهر تایید به گریه واحساس مشترکمان میزدیم. دو دختربچهی کوچکِ حسود، که از ارتباط صمیمی باباجلیلشان و فریماه (که حتما به دلیل زیبایی و جوانی فریماه و بابا جلیل بود) گریه میکردیم که چرا یک زن زیبا برای بابای ما نسکافه آورده! وقتی برای مامانمنیژهی مهربانم تعریف کردیم کلی خندید و یادمان داد هیچ اشکالی ندارد بابا جلیل با دوستان و همکاران خانمش نسکافه بخورد. فریماه فرجامی ستارهی پر فروغ سالهای دور و همیشه ماندنی در سینمای ایران امروز در بستر بیماریست. سالهاست بازیگری را ترک کرده اما هیچگاه نمیتوان تاثیر و حضورش را در سینما با فیلمهای به یادماندی چون سرب، نرگس، مادر، تیغ و ابریشم و… فراموش کرد.
تکگوییِ فروزانِ فرجامی، فروغِ فیلمهای فراموششده ادای دینیست به او، نقش فروغالزمانِ پردهی آخرش، دیگر هنرپیشهها همچون فروزان، پوری بنایی، آذر شیوا… و همهی آنهایی که سالهایی درخشیدند و سپس غبار فراموشی از یادها بردشان. به امید سلامتیاش.