اگر از مباحث پیرامون بازی های ویدیویی امروزی خسته شدهاید و میخواهید برنده یک بلیط سفر رایگان به سال ۱۳۸۰ شوید، ماشین زمان ما آماده است تا میزبان خوبی برای شما باشد. اینجا ایران است و به دهه ۸۰ خیلی خوش آمدید!
جناب میرفندرسکیان:
بازی «فیلها فرشتهاند» روی پردازنده «کرگدن سیاه آفریقایی» و کارت گرافیک «اژدهای آتشین بیسر» میتواند با نرخ فریم ۶۰ فریم اجرا شود؟
اگر از نظر سنی حوالی ۲۵ تا ۳۰ سالگی باشید، به یقین سوال بالا سر شما را درد میآورد و میگویید یادش بخیر، آن زمان نه گرافیک برای ما مهم بود و نه فریم! فقط کنترلر را برمیداشتیم و بازی را شروع میکردیم. به عقیده بنده لذتی که یک گیمپلی ساده به ما میدهد قابل مقایسه با هیچ جزئیات گرافیکی نیست.
خلاف مقالاتی که تاکنون در خصوص بازیهای قدیمی و نوستالژی منتشر شده که اکثراً به معرفی برترینها پرداختهاند، باید در همین ابتدا بگویم که در این چند پاراگراف به معرفی هیچ بازی خاصی نخواهیم پرداخت و تنها قصد داریم لحظات ناب آن زمان در کلوپهای بازی و کنش و واکنشهایی که صورت میگرفت را یادآور بشویم. این مقاله طبیعتاً با خاطرات شما در دهه ۸۰ شمسی بسیار جذابتر خواهد شد؛ پس لطفاً خاطرات خود را از طریق قسمت نظرات سایت با ما در میان بگذارید.
شناسنامه باید گرو بگذاری
تصور کنید که قرار باشد God of War را ساعتی ۱۰۰۰ تومان بازی کنید و پول توجیبی شما هم روزانه ۲۰۰ تومان باشد. چقدر باید هزینه میکردید تا بتوانید این بازی را فتح کنید؛ طبیعتاً صبر ایوب میخواهد و جیبی پر از پول. اما بازیبازهای قدیمی را دست کم نگیرید! چرا که همیشه یک راه برای رسیدن به خدا وجود دارد. این افراد باهوش تصمیم میگرفتند به صورت گروهی پول توجیبیهای خود را جمع کرده و اقدام به کرایه کنسول (دستگاه بهش میگفتیم؛ این قرتی بازیها اون موقع نبود) کنند.
در آن زمان، شناسنامهها در حکم سند باغ ویلای ۱۰۰۰ متری بودند و آنچنان اعتباری به فرد اعطا میکردند که هیچ بانک و موسسه مالی قادر به پرداخت آن نبود.
شما شناسنامه خودتان را گرو میگذاشتید و به مدت ۲۴ ساعت اقدام به کرایه کنسول کرده و آن موقع بود که پدر صاحب دستگاه را چندین بار جلوی چشمانش احضار میکردید؛ چرا که این زبانبسته یک ثانیه هم دیگر فرصت استراحت نداشت و مورد داشتیم که هنگام تحویل کنسول، فنها اشک شوق ریخته و ناله میکردند.
البته، ناگفته نماند که در این برهه زمانی، خیلیها بیشناسنامه شدند. نه به خاطر اینکه کنسول را پس نیاوردند، بلکه طفلکیها حافظشان ضعیف بود و آدرس کلوپ را فراموش میکردند (جدی میفرمایید؟). خلاصه اگر برادر یا اقوامی دارید که ادعا میکند طی دهه ۸۰ شناسنامه خودش را گم کرده است، بدانید که ماجرا از چه قرار بوده!
فرار از مدرسه
اگر سریال فرار از زندان را به یاد داشته باشید، بچههای دوره ۸۰ نمونه داخلی این سریال را تحت عنوان «فرار از مدرسه» تولید کرده بودند. در واقع، موضوع فرار از مدرسه ریشهای تاریخی داشته و اساتید آن زمان به طبع میتوانند روشهای خلاقانه خود را برای شما بازگو کنند. فرار از مدرسه معمولاً به قبل از شروع آن خلاصه میشد و تنها خدا میداند که چه دانشآموزهایی به اسم «من رفتم مدرسه؛ خداحافظ» فلنگ را میبستند و در کلوپهای بازی، کلاسهای درسی خودشان را برگزار میکردند. البته همیشه افرادی هم بودند که شما را لو بدهند و آن وقت، حساب کارتان با کرامالکاتبین بود.
علامه دهر
بدون شک، هر کلوپ بازی دارای بازیبازهایی بود که اسطوره آنجا محسوب میشدند؛ در واقع به تفسیر امروزیها، پروگیمر آن کلوپ بودند و هر بازیباز غریبهای که وارد میشد و ادعای قدرت میکرد، باید به سراغ این جهان پهلوانان میرفت. حال این مسئله به دو حالت قابل حل بود:
حالت اول:
اگر کریخوانیهای زیادی داشتید، بدون تردید باید سراغ این پروگیمرها میرفتید. اگر مسئله را دوستانه حل میکردید و به گونهای با یکدیگر رفیق میشدید، خیلی زود مورد تحویل قرار میگرفتید و به عنوان سفیر کلوپهای همسایه استقبال گرمی از شما صورت میگرفت. البته زیاد به دلتان صابون نزنید؛ چرا که همیشه پشت سر شما میگفتند که طرف «چیز» رویارویی با فلانی را نداشت و از جانب ضعف وارد شد؛ پس توصیه میکنم که همیشه «چیز» خودتان را کوچیک نکنید و «چیز» داشته باشید و به دل شیر بزنید.
حالت دوم:
اگر به صورت دوستانه نتیجهای حاصل نمیشد، کار کمی بیخ پیدا میکرد و اینجاست که باید وارد فاز «روکمکنی» میشدید. تصور کنید در استادیوم آزادی قرار دارید و دو تیم پرسپولیس و استقلال روبهروی همدیگر قرار گرفتهاند؛ اما به خاطر محرومیت تماشاگران پرسپولیس، ورزشگاه مملو از تماشاگران آبیپوش شده که یکصدا مشغول تشویق تیم خود هستند. چه فضای وحشتناکی میتواند باشد! روی مبلهای زوار دررفته نشستهاید و بدون شک فنرهای مبل نیز ماتحتتان را نوازش میکنند. دسته خراب را هم از آن گوشه کلوپ برداشته و به شما میدهند تا باختتان حتمی شود. البته افراد آن زمان بسیار باتجربه بودند و همیشه دسته شخصی خودشان را با حکاکیهای اژدها و بروسلی به همراه داشتند و رکبی بزرگ به تیم حریف میزدند. اگر میتوانستید پیروز شوید، آن فرد به عنوان لکه ننگ همیشگی بر روی نام و نشان آن کلوپ محسوب میشد که نتوانست پرچم سنگر را حفظ کند.
فقط لجندها میتوانند بازی کنند
بله آقا، چی فکر کردید؟ در دهه ۸۰ کلوپهای بازی مجوز انجام برخی از بازیها را به هر شخصی نمیدادند. در واقع شما باید در سطح خاصی قرار میگرفتید که بتوانید این عناوین را بازی کنید. برای رسیدن به این سطح نیز باید لایسنسهایی را دریافت میکردید و آزمونهای شفاهی و عملی سختی را پشت سر میگذاشتید. اگر نسل جدید هستید و میگویید «زاهدی چقدر لاف آبادانی میزند!» باید به شما بگویم که سخت در اشتباهید؛ به عنوان مثال بازی Resident Evil 3: Nemesis (که اخیراً نسخه ریمیک آن نیز منتشر شد) در کنسول پلی استیشن ۱ آنقدر سخت و طاقت فرسا بود که تنها لجندها و اسطورههای دوران میتوانستند خط داستانی را تحلیل و گیمپلی را پیش ببرند.
زمانی که اسطورههای کلوپ اقدام به انجام بازیهای خاص آن دوران میکردند، مهمانهای ویژهای نیز حضور پیدا مینمودند. بدین شکل که متصدی کلوپ از یک روز قبل اعلام میکرد آقای پدرام جکسون (این رو از کجا آوردم!) فردا رأس ساعت ۲ بعد از ظهر قرار است بازی Silent Hill را انجام دهد و حضور برای عموم آزاد است. آن وقت بود که شما تمام تلاشتان را میکردید که به موقع از مدرسه به خانه برگردید؛ ناهارتان را سریع بخورید تا بتوانید کنار دست پدرام جکسون بنشینید و از این استریم واقعی و اجرای زنده لذت ببرید.
سانت، کَله و گُل
فوتبالدوستانِ آن زمان ترجیح میدادند که اگر قرار باشد سطحی در فوتبال مشخص گردد، به جای پلی استیشن ۲ به سراغ پلی استیشن ۱ و بازی معروف اِلِون ۹۸ (شما بخوانید World Soccer Winning Eleven 3) بروند. از حق نگذریم واقعاً با سیستم حرفهای و عجیبی روبهرو بودیم و تیمهای حاضر به خصوص ایران از قدرت بالایی برخوردار بودند. لجندها میدانستند که گل زدن با سر بهترین روش برای پیروزی است. از این رو همیشه به کنارههای زمین رفته، اقدام به سانت و سپس زدن کله میکردند که در اکثر مواقع هم موجبِ به ثمر رسیدن گل میشد.
این پایان کار نیست؛ چرا که هنوز هم شیوههایی فشارآور برای پیروزی وجود داشت. شما فکرشان را بکنید که یکی از افراد تیم حریف را به صورت قطعی اخراج کرده و حال شانسِ زدن یک پنالتی را هم داشته باشید. همانطور که عرض شد، سیستم گیمپلی الون ۹۸ بسیار پیشرفته بود و دروازهبان علاقه زیادی به درو کردن مهاجم تیم حریف داشت. از این رو اگر قلق خطا گرفتن را آموخته بودید، به راحتی میتوانستید دروازهبان زبانبسته حریف را با کارت مستقیم قرمز اخراج کرده و با یک پنالتی به گل برسید.
از جمله موارد دیگری که باز هم افتخار محسوب میشد «رمزِ آوردن تیمهای منتخب» به رنگهای آبی و زرد بود. از بازگو کردن این رمز طفره میروم و از شما میخواهم که اگر جزو لجندها هستید، همین الان در قسمت نظرات ، رمز آوردن منتخبهای جهان را برای ما بنویسید.