همه ما در زندگی با مسائلی مواجه می‌شویم که با آن‌چه ما می‌پسندیم متفاوت است. برای مواجهه با آن‌ها به مهارت تصمیم‌گیری نیاز داریم یا حل مسئله؟
مهارت‌های ۱۰ گانه زندگی به ما کمک می‌کنند یک سبک‌زندگی سالم و توأم با سلامت جسم و جان داشته باشیم و با کمک این مهارت‌ها به‌عنوان ابزارهایی برای زندگی بهتر، بتوانیم خودمان را با زندگی و تغییراتش تطبیق دهیم، هیجان‌های منفی‌مان را کنترل کنیم و همه توانایی‌مان را در مسیر رشد و بالندگی‌مان قرار دهیم. این مهارت‌های ۱۰ گانه شامل خودآگاهی (شناخت نقاط ضعف و قوت، محدودیت‌ها و…)، همدلی (شامل علاقه به دیگران، تحمل آدم‌ها، پرخاش کمتر و…)، مهارت‌های ارتباطی، بین فردی، حل مسئله، تصمیم‌گیری، مقابله با هیجان، کنترل استرس، تفکر نقادانه و تفکر خلاق می‌شود. برای مواجهه با مشکلات و مسائل زندگی، به تمام این ۱۰ مهارت نیاز داریم، اما به‌طور مشخص سه مورد آن یعنی خودآگاهی، تصمیم‌گیری و حل مسئله کاربرد بیشتری دارند.
 
 تفاوت تصمیم‌گیری با حل مسئله؟
در تصمیم‌گیری با موقعیتی روبه‌رو هستیم که برای آن چندین پاسخ وجود دارد و باید بهترین گزینه را از بین آن‌ها انتخاب کنیم. مهارت تصمیم‌گیری در مواجهه با اتفاقات روزمره و مسائل شفاف آن است، اما در حل مسئله با موقعیتی مواجه هستیم که هیچ جوابی برای آن نداریم. زندگی روند پیاپی مواجه شدن ما با مسائل و تلاش برای حل آن‌هاست. چون هر مسئله تفاوتی است محسوس بین چیزی که دارد اتفاق می‌افتد با چیزی که ما دوست داشتیم اتفاق بیفتد. برای همین در حل مسئله با ریشه اصلی مشکل مواجه می‌شویم و مهارت تصمیم‌گیری در روند حل مسئله خودش بخشی از ماجرا می‌شود. آگاهی و تسلط به این دو مهارت کمک می‌کند تصمیمات بهتری بگیریم و با مشکلات زندگی مواجه شویم که در ادامه به چگونگی آن می‌پردازیم.
 مراحل لازم برای حل مسئله و تصمیم‌گیری
برای این‌که بتوانیم وارد روند حل مسئله شویم ابتدا لازم است به یک خودآگاهی برسیم و بدانیم چه توانایی‌هایی داریم، با چه کمبودهایی مواجه هستیم، شرایط فعلی چه شکلی دارد و باید به چه صورت باشد. بعد برمبنای مرحله قبل به‌طور دقیق مسئله را تعریف کنیم. چه‌چیز باعث این مسئله شده؟ از چه زمانی؟ درکجا؟ از چه جنبه‌ای؟ چه کسانی در آن نقش داشتند و چرا و چگونه ایجاد شد؟ بعد از خودشناسی و تعریف مسئله باید فهرستی از راه‌حل‌ها را در نظر بگیریم، از همه حالت‌ها یک ارزیابی داشته باشیم و تصمیم لازم را از بین گزینه‌ها بگیریم. در این مرحله می‌توانیم با کمک دیگران و حتی به‌تنهایی از تکنیک بارش فکر و حتی مهارت تفکر خلاق استفاده کنیم تا هر چه را ممکن است به ما در حل مسئله و تصمیم درست کمک کند، پیش‌رو داشته باشیم و بهترینش را انتخاب کنیم. در نهایت باید چند وقت بعد مسیری را  که طی شده ، ارزیابی کنیم  تا بدانیم گزینه درست را با راه‌حل خوب انتخاب کرده ایم یا نه؟
 چالش‌های مرحله اجرای راه‌حل
برخی مشکلات واضح هستند و فقط یک راه‌حل دارند. برخی مبهم هستند و برای حل آن‌ها نیاز به راه‌حل‌های متعدد است. اگر نوع مشکل را درست طبقه‌بندی نکنیم نمی‌توانیم راه‌حل خوب را هم پیدا کنیم. در مرحله اجرا با چالش دیگری هم مواجه هستیم و آن هجوم افکار مزاحم است، مثل این‌که راه‌حل را کافی نمی‌دانیم، اعتماد به نفس اجرایش را نداریم یا فکر می‌کنیم مشکل سخت‌تر از راه‌حل ماست. یکی دیگر از مشکلاتی که متوجه ماست این است که در اجرای برنامه انعطاف نداریم. وقتی می‌فهمیم مسیر را درست نیامده ایم، اصلاحش نمی‌کنیم. هدف را روشن در نظر نمی‌گیریم و تعریف مشخصی از مقصد نداریم، گاهی هم هدف ما اصلاً قابل دستیابی نیست تا با رسیدن به آن،   مسئله را حل کرده باشیم. یکی دیگر از آفت‌ها هم نداشتن زمان‌بندی کوتاه مدت و بلندمدت برای رسیدن به هدف و حل مسائل است.

نویسنده : سیدسورنا ساداتی| روزنامه‌نگار موفقیت