موفقیت عزیز سلام، من در مسیر رسیدن به تو بودم و هستم و خواهم بود اما چون دیگران هم خواهند بود و مسیر ترافیک دارد من از خاکی میام، دیر می‌رسم، منتظر باش. البته گام‌های بزرگی برداشتم تا به‌تو برسم، مثلاً اولین گام در مسیر موفقیت را وقتی برداشتم که بین حرفام گفتم «به‌زعم بنده». خیلی کیف داد، دفعه بعد گفتم «به‌تبع این موضوع» و فکر کنم یک گام دیگه به‌تو نزدیک شدم. اما این دوگام هم کافی نبود و زعم منم خراب شد. یک‌بار که تو مسیر موفقیت خیلی خوب پیش رفتم یک آشنا دیدم، چون حوصله احوال‌پرسی نداشتم خودم رو زدم به اون راه، اما اون‌راه مسیر موفقیت نبود. کلی طول کشید تا دوباره برگردم تو مسیر موفقیت اما وسطش از یک خانمی خوشم اومد، اونم تو مسیر موفقیت بود.   ازدواج کردیم و گرم صحبت شدیم   وخیلی از مسیر دور شدیم. دفعه بعد با دورخیز بیشتری برگشتم  اما خیلی دورخیز کردم از اون‌طرف افتادم، چون رفتم تو کار نتورک، می‌خواستم ۶ ماهه بنز بگیرم، الان ۶ ماهه نمی‌تونم حتی اسنپ بگیرم. یک‌بار دیگه اومدم اول خط موفقیت، اتوبوس نیومد، پیاده راه‌افتادم  اما اون‌قدر لبنیات گرون شده و ذخایر کلسیم منم کمه که به‌دلیل پوکی استخوان وسط مسیر موفقیت ولو شدم و فهمیدم هدف مقصد نیست، مسیر مقصد است  پس چون مقصد هدف است پس مسیر هدف است، منم که تو مسیر خوابم، پس هدف خواب است، رویاهای خوب هم می‌بینیم، مثل شیشلیک. یادش به‌خیر. خلاصه موفقیت عزیز فعلاً کنسلی.