به بهانه پایان فصل اول از مجموعه «جوکر» به کارگردانی احسان علیخانی مروری داشتهایم بر نقاط ضعف و قوت این رئالیتی شو که گویا قرار است به فصلهای بعدی هم برسد.
احسان علیخانی فصل اول «جوکر» را به پایان رساند. او حالا ظاهراً از پس اولین تجربه محصول خود در شبکه خانگی که در نوع خود به کارهای سخت و طاقتفرسا هم تنه میزند توفیقی نسبی یافته است؛ توفیقی که باید دید در نظر مخاطب بوده است یا منتقدان؟
یک لوکیشن بزرگ به مساحت ۶۰۰ متر، یک دکور ۳۶۰ درجه و ۴۰ دوربین فیلمبرداری که لحظه به لحظه میمیک خنده را بر صورت ثبت میکنند و با اولین خنده آژیر هشدار به صدا درمیآید؛ این کلیدیترین چالش «جوکر» بود تا شرکتکنندهها از خندیدن اجتناب کنند.
رئالیتی شوی «جوکر» به کارگردانی احسان علیخانی ساخته و طی چند ماه گذشته در شبکه نمایش خانگی عرضه شد. این مجموعه در هر فصل با دور هم آوردن تعدادی از هنرمندان چالشی را برای نخندیدن بهوجود میآورد و کسی که از پس همه این چالشها برمیآمد برنده نهایی فصل بود. چالشی که در آن خود شرکتکنندگان باید یکدیگر را به خنده میانداختند.
این چالش نه فقط برای شرکتکنندگان که اولین چالش احسان علیخانی در شبکه نمایش خانگی هم بود؛ تجربهای که پس از «ماه عسل» و «عصر جدید» توانست برند دیگری را برای این مجری و تهیهکننده به ثبت برساند. برندی که طراحی اولیه آن از یکی از مسابقات خارجی گرفته شده و علیخانی همچون «عصر جدید» آن را به نوعی پیادهسازی کرده است. در این پیادهسازی البته کار را به شکلی گروهی و تیمیپیش برد که بخش اعظم آنها را تیم او در «عصر جدید» تشکیل میدادند.
یک نکته درباره «جوکر» حائز اهمیت است و آن نقش تیم نویسنده برنامه است. تیمیکه احتمالاً ایدههای اولیه هر شرکت کننده را میگیرد به فیلمنامه تبدیل میکند و بعد براساس آن چالشها شکل میگیرد. نکتهای که احسان علیخانی در فیلم پشت صحنه برنامه بارها به آن تاکید میکند و میگوید کسی هم از سناریو و شوخیهای دیگری خبر ندارد اما شخص کارگردان و نویسندهها از همه شوخیها مطلع هستند.
بنابراین آنچه در خروجی آنتن میبینیم اگرچه حاصل یک کار سخت و کارگردانی شده است اما از آنجایی که همه این طراحیها از قبل با تیم نویسنده هماهنگ شده و چیده شده دیگر بداههای صرف نیست بنابراین بیشتر و بیشتر جای خالی نویسندههای کار درست و طراحان شوخیساز را مشخص میکند که شوخیها را به برخی حرکات بدنی و میمیک صورت و بازی با صدا محدود کردند.
این موضوع شاید این چالش را هم پیش آورد که چقدر برنامه به مثابه یک رئالیتی شو پیش رفته است. رئالیتی شویی که قرار است نمودی از کنش و واکنشهای واقعی افراد در یک موقعیت باشد اما حالا براساس طراحیهای تمرین شده هرکس برای خود پیش رفته است. موقعیتی چون «ترومن شو» که حالا کارگردان کامل میداند چه کسی قرار است چه نقشی بازی کند. هرچند خود رئالیتیشوها هم معمولاً مورد انتقاد قرار میگیرد که باز هم دستخوش نمایشی بودن میشوند اما در این ترکیب طراحی شده ایده رئالیتی شو بیش از پیش زیر سوال میرود.
حالا با پایان فصل اول این برنامه مروری بر آن داشتهایم و کیوان کثیریان منتقد سینما و تلویزیون از زاویه چند مؤلفه کارگردانی، کمدی سازی، مهمانان برنامه و برندسازی به نقد و بررسی آن پرداخته است.
برداشت اول؛ طراحی و کارگردانی
این اولین کارگردانی احسان علیخانی نیست او پیش از این هم طراحی و کارگردانی گفتگوهای «ماه عسل» را به عهده داشته است. همانها که به اشک درآوردن مخاطب معروف شده است و قصههایی دراماتیکتر از برخی از فیلمهای سینمایی را پیش چشم مخاطب به تصویر کشید. «عصر جدید» با پروداکشن سختتر و بزرگتر تجربه دیگری برای کارگردانی احسان علیخانی بود و حالا «جوکر» چالشی جدی تر و سختتر برایش به شمار میرفت.
فضایی که در آن ۴۰ دوربین فیلمبرداری به کار گرفته شده است و در همان سوله «عصر جدید» و با همان تیم هم ضبط و تصویربرداری شده است و البته با بودجه چند میلیاردی برای این چالش سخت حتماً رقم خوبی هم بوده است.
کیوان کثیریان درباره طراحی این برنامه عنوان کرد: «جوکر» طراحی چندان مبتکرانهای ندارد و یا از ایدههای جدید برخوردار نیست. در مقاطعی شائبههایی هم به وجود آمده بود که برخی اتفاقات برنامهریزی شده است. من ترجیح میدهم در یک ریالیتی شو یک طراحی کلی وجود داشته باشد اما جزئیات و کنش و واکنشها به خود افراد سپرده شود. بالاخره شما کمدین آوردهاید پس باید یک طراحی عمومیحداقلی داشته باشید.
اواضافه کرد: یک محدودیت کلی وجود دارد که خانمها در طنز حضور ندارند. مثلاً در خود عصر جدید خانمها حضور دارند اما اینجا حتی حضور هم نداشتند و فکر میکنم در این برنامه با این سبک و سیاق که بار خنده به دوشِ حرکات بدنی گذاشته شده و محدودیتهایی وجود دارد که اساساً نمیتوان خانمها را وارد کرد.
کثیریان درباره حضور احسان علیخانی در برنامه و اینکه نامش به عنوان کارگردان در قسمت دوم رونمایی شد، گفت: احتمالاً چون ایشان اطمینان نداشت که برنامه، چه بازتابهایی خواهد داشت، اسمش را از ابتدا نیاورد. با این حال احتمالاً برای خود احسان علیخانی هم به لحاظ مادی و هم معنوی تجربه مفیدی بوده است. اتفاق بدی هم نیست چون همانطور که همه میدانیم تلویزیون تقریباً خالی از آثار طنز است و چنین برنامههایی میتوانند از این خلأ استفاده کنند.
کثیریان درباره طراحی این برنامه بهعنوان رئالیتی شو نیز عنوان کرد: من دقیقاً نمیدانم که این شوخیها محصول نگارش نویسندگان برنامه است یا خلق خود بازیگران. برای من مشخص نیست که بازیگران بازی میکنند یا واقعاً خودشان هستند و واقعی میخندند؟ اینها مهم است و در رئالیتی شو باید خیلی چیزها در لحظه رخ دهد.
برداشت دوم؛ خلق کمدی یا لودگی؟
«جوکر» برنامهای سرگرم کننده و مفرح بود و در هر قسمت لحظات زیادی داشت که مخاطبش را بخنداند. همین ویژگی برنامه هم اصلیترین دلیلی بود که با پخش این مجموعه بسیاری به کارنامه علیخانی در درآوردن اشک و گریه مخاطب در «ماه عسل» اشاره کنند و بعد بگویند او حالا در چالش جدید خود برای خنده گرفتن هم توفیق پیدا کرده است. با این حال بخشی از این خندهها به سمت لودگی و لحظههای مشابه کمدیهای بزن و بکوب و شوخی با حرکات بدنی پیش میرود.
برنامه تیم نویسنده دارد اما هیچ نامیاز میان شوخی سازان و طنزنویسان مشهور و نامیدر میانشان دیده نمیشود و شاید همین میتواند یکی از دلایل ضعف برنامه در پیش برد شوخیها باشد.
کیوان کثیریان درباره خلق موقعیتهای کمدی در این برنامه عنوان کرد: به نظرم با توجه به محدودیتهای ما در شوخیهای کلامیو در حرکات، برنامه گاهی وارد فازهای دم دستی و لودگی میشود. فضا برای خنده گرفتن، گاه «التماسی» میشود. دست نویسنده و کمدین باز نیست و با خط قرمزها هم نمیتوانید بازی کنید، ساترا را هم میخواهید در نظر داشته باشید، ملاحظات را هم رعایت کنید. در این شرایط است که به هر قیمت مثلاً با پوشیدن لباس حیوان میخواهید خنده بگیرید، با تقلید صدای خواننده آن طرف آبی هم میخواهید، شرکت کنندگان و مخاطب را بخندانید چون ممکن است خیلی از شوخیها قابل عرضه نباشد.
کثیریان درباره اینکه چقدر این شوخیها سرگرم کننده بودهاند بیان کرد: ممکن است گاهی خود من هم با این شوخیها بخندم، اما در نهایت جوکر برنامهای است که به لودگی میرسد البته شاید هم هدف اولیه برنامه همین بوده است!
او با اشاره به نبود طراحی در خلق کمدیها گفت: اینکه مثلاً یکی پیژامه را زیادی بالا بکشد شاید بامزه هم باشد اما چرا به یک اتفاق طنازانهتر نخندیم؟ نمیگویم لزوماً موقعیتها باید آموزنده باشد اما در برخی موقعیتها بعد از خنده میگوئید؛ که چی واقعاً؟ برنامه باید یک طراحی هم داشته باشد. چه اشکالی دارد از چنین برنامهای چهارتا جوک با نکته طنازانه یا حکایت خندهدار بشود یاد گرفت؟
برداشت سوم؛ ترکیب مهمانان رئالیتیشو
از جمله بخشهایی که واکنشهای مختلفی گرفت حضور مهمانان در این برنامه بود که گاه برخی را با انتقادهای تندی هم مواجه کرد و حضور برخی هم به عنوان برگ برندههای هر فصل از برنامه پیش رفت.
برخی از هنرمندان در همین برنامه چهره طنازانه دیگری از خود نشان دادند به گونهای که یک باره در معرض تحسین و تمجیدهای مردم و حتی رسانهها قرار گرفتند که از جمله آنها میتوان به رضا نیکخواه اشاره کرد. برخی از آنها هم که ناشناختهتر بودند به عنوان مهمان مورد توجه برنامههای تلویزیونی قرار گرفتند مثل ایمان صفا. یک انتقاد هم در کلیت برنامه پیش رفت که عمده آنها چهرههایی بودند که پیش از این در برنامههای مختلف تلویزیونی حضور داشتند.
کثیریان درباره کمدینهای دعوت شده و شوخیهایشان بیان کرد: بامزگی زمانی در خون ماست مثلاً به نظر میرسد برخی از این کمدینها طراحیهای شخصی برای بامزه بودن و عرضه خودشان داشتند اما برخی مشخصاً نه خلاقیتی داشتند و نه طراحی. برخی با جیغ و داد و شکلک درآوردن میخواستند خنده بگیرند یا با گوشهگیری و شرکت نکردن در وسط ماجرا تلاش میکردند خود را در قسمتهای بعد نگه دارند.
او اضافه کرد: تعداد مهمانان زیاد بود، همین تعداد زیاد باعث میشد برخی بیشتر به گوشه بروند و از چالشها به نوعی فرار کنند و آسیبی هم نبینند. اینکه کسی دست به کارهای سطحی مثل شکلک درآوردن و عربده کشی و… بزند شاید خنده دار باشد. مثلاً نعره زدنهای یکی از هنرمندان شاید خندهدار هم بود اما آوردهاش چه بود؟ آنها در برنامه شرکت میکنند و بابتش هم پول گرفتهاند، اما مخاطب دارد پول هم میپردازد، آوردهاش برای او چیست؟
این منتقد اضافه کرد: در برخی قسمتها یکی از شرکتکنندگان نقش جوکر را بهعهده میگرفت. اما باز هم طراحی ویژهای وجود نداشت که موقعیت جالبی خلق شود. گروه نویسندگان در این زمینه هم خلاقیتی نداشت و حضور جوکر با برخی کمدینها فرق چندانی نمیکرد. میشد موقعیتهای کمدی متنوعی طراحی کرد و ادمها را در آن موقعیتها قرار داد و نتیجهی بهتری گرفت.
برداشت چهارم؛ برندسازی به سبک «جوکر»
«جوکر» توانست خود را از همان قسمت اول مورد توجه قرار دهد و قطعاً میتوان گفت جزو یکی از برندهای به تثبیت رسیده در شبکه خانگی است. برندی که سازندگانش ابایی نداشتند که از همان قسمت اول کپی بودن آن را اعلام کنند و البته برای آنکه این برند را به اتفاقی پربیننده برای مخاطب تبدیل کنند حتماً تلاش شده است.
خود احسان علیخانی در قسمت آخر «جوکر» به چند قسمت از ضبطهای صفر برنامه اشاره میکند که با تئاتریها و استندآپ کمدینها انجام شده است و تجربههایی که سعی کردهاند ریسک چنین برنامهای را با طیفهای مختلف بیازماید.
کم هم نبودهاند تاکشوها و مسابقههایی که در شبکه خانگی با حضور سلبریتیها به نمایش درآمدهاند، اما در نطفه خفه شدهاند و یا حتی الان یادی از آنها نیست. چراکه صرف حضور سلبریتیها در یک برنامه نتوانسته است آن را به اتفاقی پرمخاطب تبدیل کند. اما «جوکر» در زمینه جذب و نگه داشتن مخاطبانش توانست تا حد زیادی توفیق به دست آورد و حالا میتواند این برند را به فصلهای بعدی برساند، اما آیا با همین مدل شوخیهای سطحی و بدون برنامهریزی میتواند در فصل بعد خودش را در رتبه پرمخاطبهای شبکه خانگی نگه دارد یا ممکن است مثل «عصر جدید» فقط در فصل اول مورد توجه باشد؟ در قسمت آخر البته نکتهای هم درباره حضور زنان در این چالش مطرح شد که خود میتواند ترفند دیگری برای عرضه یک اتفاق متفاوت باشد و در دام شوخیهای تکراری یک فصل اخیر اسیر نماند.
کثیریان در پایان درباره برندسازی در حوزه ساخت چنین برنامههایی بیان کرد: به دلیل کم کاری تلویزیون در این زمینه و همچنین برنامههای طنز که کمتر شده است چنین آثاری در شبکه خانگی طرفدار پیدا میکنند.
اوبیان کرد: یک نکته درباره این برنامهها وجود دارد که شائبه واقعی بودنشان است. من نمیدانم «شبهای مافیا» چقدر واقعی است و چقدرش بازی است؟ یا همانطور که گفتم شوخیها در برنامه «جوکر» چقدر طراحی شده پیش رفته و چقدر نه. اما در طراحی تاکشوها شوخیهای تند و تیز مرسوم است و سوالهای صریح پرسیده میشود با این حال محدودیتهای ما خیلی زیاد است. مثلاً حامد آهنگی در برنامه اینترنتیاش سعی دارد به آن فضا نزدیک شود، اما کاملاً ناکام است. هنوز تاکشوها و رئالیتیشوهای ما به این میزان از صراحت نرسیدهاند.