میدیا فرج نژاد با انتشار این قسمت از پروژه تار و تاریخ نوشت:

از کودکی به خاطر آموزش‌ها و اقبال گسترده ای که داشت، دوستدار شعرِ حافظ شدم اما مثلِ بسیاری دیگر، دوست داشتنِ سعدی را یاد نگرفتم؛ انتخاب کردم! اصلا مگر میشود جهانِ او را دوست نداشت؟! پر است از قصه و روایت و استعاره … آن هم به ساده ترین شکل ممکن. 
گاهی مفاهیم پیچیده را در غزلش آنچنان ساده بیان میکند که انگار ترجمان ترکیبِ (سهل و ممتنع) است.
انگار جمع تمام تناقضات است! 
ساده اما مشکل
عاقل اما عاشق
رند اما بی آلایش
اخلاقمدار اما دریده گو
و و و …
.
انتخاب کردم که دوستش داشته باشم و الحق که عاشقان ادبیات چاره ای هم ندارند جز دل دادن به سخنانِ استاد_سخن .
به عقیده من، یکی از شاهکارهای غزلسرایی سعدیِ شیرازی، غزلیست با مطلع :
جانا هزاران آفرین بر جانَت از سر تا قدم 
صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم

و برای من سعدی همین است: «بیرون از عدم»
سخن سعدی و غزلش و خدمتش به زبان فارسی از هر زوالی به دور است، پس برای تابلوموزیکال سعدیه همین غزل را انتخاب کردم، غزلی که بسیار دوستش دارم.

هزاران بار شکر برای پروژه «آواز معاصر» که باعث شد تا صداهای بسیاری را در نقطه نقطه ایران بشناسم و بتوانم معرفی‌شان کنم.